سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

تعداد بازدید کنندگان

2

مهمانهای امروز

49404

بازدید کل

موضوعات وبلاگ

لوگوی ما

بهار 1385 - استراتژیست کوچک

لینک دوستان

حاج رضا
استراتژیست کوچک

لوگوی دوستان

آرشیو

بهار 1385

صدای ماندگار

 

چهارشنبه 85/3/24 ساعت 2:9 عصر

علی دایی!!؟؟ نویسنده:صفار

بسم الله الرحمن الرحیم

 

بعد از اولین بازی تیم ملی ایران در جام جهانی بسیاری از مسائل در مورد این تیم مشخص شد و در این بین بعضی موارد آن از همه مشهود تر است، که نا آمادگی بعضی از بازیکنان مطرح تیم، نکته مهم این بازی بود که در بین مردم بیشتر نمود پیدا کرد و باعث شد در کوچه و خیابان حرف های زیادی!!!! در مورد این بازیکنان زده شود که در این مورد مطلبی را عرض میکنم.

در این چند ساله نام علی دایی بیشتر از بازیکنان دیگر در بین محافل فوتبالی برده می شده است که کاری به شایستگی این بازیکن ندارم که در خور چنین جایگاهی بود یا نه؛ اما ای نکته مشهود بود که اگر ایشان مثلا 4 سال پیش از فوتبال خداحافظی می کرد در اوج محبوبیت بوده و میتوانست با این محبوبیت حتی در عرصه های غیر از بازیکن فوتبال نیز از این محبوبیت استفاده کند اما آنقدر با این همه دارایی!! باطمع..... (هرچی میخواهی جایگزین کن) باز هم در فوتبال ماند تا حداقل آن محبوبیت سابق را دیگر نخواهد داشت و بقولی در فوتبال عاقبت به خیر!! نشد.

عین همین واقعه در عالم سیاست نیز رخ داده است البته با ظرائف دیگری!! با اینکه ملت عزیز ایران در مواقع مختلف به بعضی از آقایان جواب منفی داده است اما اینکه باز اسرار دارند  خود را با ترفند های مختلف  به مردم تحمیل کنند و با درست کردن حاشیه های امن ناشی از رسیدن به قدرت(به خاطر وجود شیر بی یال و دمی به نام قوه قضائیه) هر چه که میخواهند به اسم تفکرات نو (بخوانید لیبرالیسم و دموکراسی) براین مردم بار کنند و ساک خود و دور و بری ها راببندند و........(اینقدر در این مورد حرف هست که نگو) و آدم یاد این می افتد که ظاهرا این ها نمیخواهند عاقبت به خیر شوند (تازه: شنیده ای که گفته اند سیاست ما عین دیانت ماست، این یعنی اگر در سیاست رفوزه شوی بعید نیست که در دین هم!! ) و اینطور فهمیده می شود که اگر نیتت در کارها خدایی نباشد به اصطلاح کارت نورانی نباشد این خداست که تو را در خودت و روزمره گی فرو می برد و آنی می فهمی که دیگر دیر شده است. پس تا دیر نشده باید به فکر افتاد و بر اساس تفکر شیعه یاس از رحمت الهی بالاترین گناهان است.


نظرات دیگران ( )

چهارشنبه 85/3/17 ساعت 11:25 عصر

سخنان رهبر انقلاب نویسنده:صفار

بسم الله الرحمن الرحیم

سال روز ارتحال ابر مرد زمانه خمینی کبیر(ره) را تسلیت عرض میکنم.

در نبود امام راحلمان و با وجود رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای کمبودی احساس نمی کنیم.روز ارتحال امام وقتی به سخنان ایشان گوش می دادم با تمام وجود برای داشتن چنین رهبری احساس غرور قوت و افتخار کردم.برای اینکه از تاثیر وزیبایی کلام کاسته نشود عین بیانات ایشان را از سایت www.leader.ir می آورم:

بسم‏اللَّه‏الرّحمن‏الرّحیم‏

الحمدللَّه رب العالمین و الصّلاة و السّلام على سیّدنا و نبیّنا ابى‏القاسم المصطفى محمّد و على اله الأطیبین الأطهرین المنتجبین سیّما بقیةاللَّه فى الأرضین.

قال‏اللَّه الحکیم فى کتابه: «بسم‏اللَّه الرّحمن الرّحیم. الم تر کیف ضرب اللَّه مثلا کلمة طیبة کشجرة طیبة اصلها ثابت و فرعها فى السّماء. تؤتى اکلها کل حین بأذن ربها و یضرب اللَّه الامثال للناس لعلّهم یتذکّرون».

هفده سال از غروب این خورشید فروزان، از افق دید ما، گذشت؛ هفده سال از آن شب و روز اندوهبار - که ملت ایران را در ماتم فرو برد - گذشت. امام عزیز ما از چشم ما ناپدید شد؛ جسم او از میان ما رفت؛ ولیکن حقیقت امام، فکر امام، روح امام، درس امام و مکتب امام در میان ملت ما و در میان امت اسلامى باقى ماند. این شجره‏ى طیبه - همچنانى که در این آیه‏ى شریفه تلاوت شد - شاخ و برگ بر سرتاسر فضاى زندگى امت اسلامى گسترانید؛ روزبه‏روز ریشه‏دارتر شد؛ روزبه‏روز مستحکمتر شد. این کلمه‏ى طیبه و شجره‏ى طیبه‏ى «جمهورى اسلامى» است که محصول آن، بیدارى در دنیاى اسلام و مجد و عظمت و پیشرفت در کشور ما و میان مردم ما بود. ملت ما از این شجره‏ى طیبه، میوه‏هاى شیرینى را چید که براى یک ملت، این ثمرات شیرین، حیاتى است.

نکته‏ى اول این است که ما ملتى گمنام و دنباله‏رو سیاست قدرت‏هاى بیگانه بودیم؛ ملتى منفعل در مقابل تصمیم‏گیرى دولت‏هاى متنفذ بودیم؛ یک روز امریکا، قبل از آن انگلیس، یک روز روس؛ اما این شجره‏ى طیبه ما را به یکى از اثرگذارترین ملت‏هاى عالم و اثرگذارترین کشور و ملت در این منطقه تبدیل کرد. این، اعتراف دشمنان ماست. ما ملتى بودیم خودباخته و به نیروهاى درونى خودمان ناآشنا و بى‏اعتقاد، و به زرق و برق بیگانگان چشم دوخته و فریفته؛ ولى این شجره طیبه ما را به ملتى با ابتکار، با اعتماد به نفس، با حرف‏هاى نو و تازه در زمینه‏هاى گوناگون تبدیل کرد. ثمرات شیرین این شجره‏ى طیبه، امروز هزاران محقق و پژوهشگر، هزاران عالم و دانشمند، هزاران مغز متفکر و سرانگشت کارآمد در انواع و اقسام عرصه‏ها و صحنه‏هاست؛ چه در علوم انسانى، چه در علوم تجربى، چه در مسائل اجتماعى، چه در سیاست و چه در دین. امروز ما کشورى هستیم با جمعیت غالباً جوان، پُرانگیزه، باایمان و داراى همه‏ى شرایط پیشرفت.

ثمرات این شجره‏ى طیبه در همه جاى دنیاى اسلام هم قابل مشاهده است؛ مسلمانان جهان بیدار شده‏اند و هویت اسلامى خودشان را بازیافته‏اند؛ آنها از مسلمانى خودشان احساس عزت کرده‏اند. در کشورهاى اسلامى، جوانان، دانشگاهیان، روشنفکران و نخبگان، دلشان مجذوب هدف‏هاى اسلامى است و براى آن ارزش قائلند؛ براى آن تلاش مى‏کنند. در دنیاى اسلام، ملت‏هایى از برکت این شجره‏ى طیبه، هویت حقیقى و هویت ملى و اسلامى خودشان را بازیافته‏اند و با اینکه در طول سالیان متمادى در پنجه‏ى قدرت ابرقدرت‏ها بوده‏اند، احساس قدرت کرده‏اند. امروز فلسطین یک نمونه است، عراق یک نمونه است، شمال آفریقا نمونه‏هاى متعدى دارد، لبنان یک نمونه است. آرمان، اسلام و استقلال در میان این ملتهاست و آنها امیدوارانه و پُرانگیزه تلاش مى‏کنند. اینها ثمرات همان شجره‏ى طیبه‏اى است که این مرد بزرگ، این عبد صالح، با قیام خود و با خصوصیات منحصربه‏فرد خود توانست غرس کند.

نکته‏ى دوم این است که عامل اصلى پیشرفت امام بزرگوار ما و موفقیت او این است که به یک اصل قرآنى، به یک حقیقت قرآنى، با همه‏ى وجود، با همه‏ى دل، ایمان آورد و با همه‏ى توان در راه آن تلاش و کار کرد. آن اصل قرآنى همان چیزى است که در این آیه‏ى شریفه‏ى «ان تنصروااللَّه ینصرکم و یثبت اقدامکم» و در آیات متعدد دیگر از آن یاد شده و بر آن تأکید شده است: اگر خدا را نصرت کنید، خدا هم شما را نصرت خواهد کرد؛ اگر در راه خدا قدمى بردارید، خداوند متعال هم شما را ده‏ها و صدها قدم جلو خواهد برد. این، اصل قرآنى و یک حقیقت است؛ یک قانونى الهى است. نصرت خدا به معناى نصرت دین اوست. دین خدا، فقط طهارت و نجاست نیست، فقط اعمال ظاهرى دینى نیست؛ دین خدا یعنى برنامه‏ى سعادت بشر در دنیا و آخرت. این برنامه همان‏طور که ضامن رشد و اعتلاى معنوى جوامع بشرى است، ضامن زنده کردن استعدادهاى فکرى و رشد دادن به شخصیت و توانایى‏هاى آنها هم هست. دین خدا همچنانى که به معنویت نظر دارد، به زندگى دنیایى انسان هم نظر دارد و براى خوشبختى انسان برنامه دارد. امیرالمؤمنین (علیه‏الصّلاةوالسّلام) در نهج‏البلاغه، هدف از بعثت نبى مکرم اسلام را این‏گونه معین مى‏کند: «لیثیروا لهم دفائن العقول»؛ تا گنجینه‏هاى خرد را در درون مردم استخراج کند و به فعلیت برساند. در زیارت اربعین سیدالشهداء (علیه‏السّلام) هم مى‏خوانیم: «لیستنقذ عباده من الجهالة و حیرة الضلالة»؛ قیام حسینى براى این است که ابرهاى جهل و غفلت را از افق زندگى انسان‏ها برطرف کند و آنها را عالم کند؛ آنها را به هدایت حقیقى برساند. نصرت خداى متعال در واقع معنایش این است که در جهت احیاى سنت‏هاى الهى قدم برداریم؛ در طبیعت و جامعه اثر بگذاریم؛ در بیدار کردن فطرت‏ها اثر بگذاریم؛ براى نجات انسان از مجموعه‏ى عوامل بدبختى و تیره‏روزى تلاش کنیم. این، نصرت ماست براى دین خدا. امام براى نجات و رهایى کشور و ملت خود، این حقیقت قرآنى را به کار گرفت و خدا را نصرت کرد؛ قیام و اقدام کرد. خداى متعال هم او را نصرت کرد و به حرکت او برکت بخشید؛ به یک قدم او صد قدم پاسخ گفت. ما نصرتى را که خودمان درباره‏ى دین خدا مى‏کنیم - نسبت این را - با نصرتى که خدا مى‏کند، اگر بخواهیم بسنجیم، از نسبت یک به صد و یک به هزار هم بیشتر است. ما یک قدم برمى‏داریم؛ اما خداوند متعال نصرتش را وقتى شامل حال ما مى‏کند، در حقیقت صد و هزار قدم ما را به جلو مى‏برد. بنابراین، فاصله‏ى بین نصرت ما و نصرت خدا، بسیار زیاد است.

براى نجات یک کشور، میلیون‏ها عامل و فعل و انفعال لازم است: عوامل طبیعى، عوامل انسانى، عوامل بین‏المللى، عوامل سیاسى و اقتصادى. مجموعه‏ى این عوامل باید به کار بیفتد تا یک ملتى بتواند در زندگى خودش تحول ایجاد کند. این عوامل، دست ما انسان‏ها نیست و با اراده‏ى ما ارتباط مستقیمى ندارد؛ اما ما وقتى که «قیام للَّه» مى‏کنیم، خداى متعال با یک حرکت ما هزاران و میلیون‏ها حرکت و فعل و انفعال را در فضاى زندگى اجتماعى به وجود مى‏آورد و تحول ایجاد مى‏شود؛ عیناً مثل طبیعت. شما یک نهال کوچک را در خاک فرو مى‏کنید - از شما فقط همین کار است. این، کار کمى است - اما این نهال با میلیون‏ها فعل و انفعال در خاک و در خودِ بافت گیاهى، در فضا و هوا به یک درخت بزرگ تبدیل مى‏شود؛ شاخ و برگ مى‏دهد؛ میوه مى‏دهد و نسبت به آن وضعیت اول، صدها و هزارها برابر تغییر پیدا مى‏کند. کار شما در مقابل آن همه فعل و انفعالات هیچ است؛ اما اگر شما همان کار کوچک را که نشاندن این نهال در زمین است، انجام ندهید، این همه فعل و انفعالات انجام نمى‏گیرد. امام «قیام للَّه» کرد و خودش با همه‏ى وجود وارد میدان شد. با فریاد خود، با تلاش خود، با قبول زحمات، ملت را پاى کار آورد. با این حرکت و با این عزم راسخ، خداوند متعال آن میلیون‏ها عامل و فعل و انفعال را بر این حرکت مترتب کرد و آنچه اتفاق افتاد، به یک معجزه شبیه بود؛ یعنى تشکیل نظامِ مبتنى بر اسلام در یک نقطه‏ى حساس؛ به خاطر این حرکت امام، که البته آماج دشمنى و کینه‏ى همه‏ى صاحبان زور و زر در سرتاسر عالم است؛ اما بر خلاف نظر آنها، این حقیقت تحقق پیدا کرد.

نکته‏ى سوم این است که یک واقعیت شگفت‏آورى در انقلاب ما وجود دارد که این انقلاب را یک حالت استثنایى مى‏بخشد و آن این است که در قوانین علوم اجتماعى درباره‏ى انقلاب‏ها، مى‏گویند انقلاب‏ها همچنانى که یک فرازى دارند، اوجى دارند، یک فرودى هم دارند؛ مثل سنگى که شما پرتاپ مى‏کنید؛ تا وقتى که قدرت بازوى شما پشت سر این سنگ است، برخلاف جهت جاذبه‏ى زمین حرکت مى‏کند؛ اما وقتى این قدرت از جاذبه‏ى زمین کمتر شد، این سنگ به سمت جاذبه‏ى طبیعى زمین برمى‏گردد. آن قوانین مى‏گویند تا وقتى شور و انگیزه‏ى انقلابى در مردم هست، انقلاب‏ها به سمت جلو حرکت مى‏کنند، اوج مى‏گیرند، بعد هم بتدریج این شور و هیجان و این عاملِ حرکت به پیش، کم مى‏شود و در مواردى تبدیل به ضد خود مى‏شود؛ انقلاب‏ها سقوط مى‏کنند و برمى‏گردند پایین. انقلاب‏هاى بزرگ دنیا که در تاریخ دویست سال اخیر ما اینها را مى‏شناسیم، بنا بر همین تحلیل، همه با آن نظریه قابل انطباق هستند؛ اما انقلاب اسلامى از این تحلیل جامعه‏شناختى بکلى مستثناست. در انقلاب اسلامى پادزهرِ فرود انقلاب در خود این انقلاب گذاشته شده است. بارها عرض کرده‏ایم که تجسم انقلاب در «جمهورى اسلامى» و در «قانون اساسى جمهورى اسلامى» است. نویسندگان قانون اساسى که از نظر امام و مکتب امام درس گرفته بودند، در خود این قانون عامل تداوم‏بخشِ انقلاب را گذاشته‏اند: پایبندى به مقررات اسلامى و مشروعیت بخشیدن به قانون، مشروط بر این که بر طبق اسلام باشد؛ و مسأله‏ى رهبرى.

من چند سال قبل در مقایسه‏ى بین نظام جمهورى اسلامى و نظام شوروى سابق - که امریکایى‏ها و غربى‏ها توانستند نظام شوروى را مضمحل کنند و طمع بسته بودند که همان جریان را نسبت به انقلاب اسلامى انجام بدهند - گفتم که تفاوت‏هاى این دو نظام، تفاوت‏هایى است که نمى‏تواند محکومِ یک قانون باشند. در نظام جمهورى اسلامى، اساس حرکت بر پایبندى به مبانى است. آن چیزى که به عنوان مبدأ مشروعیت این نظام محسوب مى‏شود، یعنى ولایت الهى که منتقل مى‏شود به فقیه، مشروط است به پایبندى بر احکام الهى. آن کسى که در رتبه‏ى رهبرى نشسته است، اگر نسبت به آرمان‏هاى اسلامى، نسبت به قوانین اسلامى از لحاظ نظرى یا عملى، بى‏قید شود، از مشروعیت مى‏افتد و دیگر اطاعت او بر کسى واجب نیست، بلکه جایز نیست. این، در خود قانون اساسى، یعنى در خود سند اصلى انقلاب، ثبت شده است. بنابراین، شما اگر امروز به امواج دشمنى و کینه‏ورزىِ دشمنان انقلاب اسلامى نگاه کنید، مى‏بینید که مهم‏ترین آماج دشمنى آنها با همین دو سه اصلى است که مربوط به این عامل تضمین‏کننده و نگهدارنده‏ى انقلاب است. لذا این انقلاب شکست‏خوردنى نیست؛ این انقلاب فرود آمدنى نیست؛ این انقلاب از سیر و حرکت خود باز نمى‏ایستد؛ چون جامعه‏ى ما یک جامعه‏ى مؤمن و دینى است و دین و ایمان اسلامى در اعماق دل مردم، از همه‏ى قشرها، نفوذ دارد؛ مردم به معناى حقیقى کلمه به دین معتقدند. بنابراین، آن چیزى که جزو ارزش‏هاى دینى باشد، براى مردم معتبر است و حراست از آن که در قانون آمده است، از نظر مردم یک وظیفه است. الان شما مشاهده مى‏کنید که شانزده سال بعد از رحلت امام و بیست‏وشش سال بعد از پیروزى انقلاب اسلامى، دولتى بر سر کار مى‏آید که شعار اصلىِ آن، پیروى از آرمان‏هاى اسلام و انقلاب و عدالت است و مردم هم رأى و دل و خواست و جهت حرکتشان همین است. هر چند دشمنان، مخالفان و کینه‏ورزان بین‏المللىِ این ملت و این انقلاب و نظام جمهورى اسلامى درباره‏ى این ملت جور دیگرى فکر مى‏کنند؛ اما ما مردم خودمان را مى‏شناسیم و این مردم حقیقت خودشان، دل خودشان، جهتگیرى خودشان را که همان جهتگیرى عمیق اسلامى است، در انتخاب‏هاى خود و در حرکت و شعارهاى خود به‏روشنى نشان مى‏دهند.

نکته‏ى چهارم این است که سرمایه‏اى که امام براى کشور و ملت ما ذخیره کرده است، یک سرمایه‏ى تاریخى و حیاتى است. این سرمایه و ذخیره‏ى ارزشمند، استقلال سیاسىِ ماست؛ خودباورى ملى ماست؛ خودباورى فرهنگى ماست؛ ایمان عمیق مردم ماست؛ شجاعت ملت و مسؤولان ما در مقابل تهدیدهاى دشمن و فریب نخوردن در برابر تمجیدها و تطمیع‏هاى اوست؛ اینها درس‏هایى است که امام عزیز ما در طول ده سال با نفس گرم خود، با روش خود، با ممشاى خود، به ملت ما درس داد و فضاى کشور ما پُر است از این درس ارزشمند. ما باید این ذخیره را نابود نکنیم؛ ما باید این ذخیره را نفروشیم؛ ما باید این ذخیره و سرمایه‏ى ارزشمند را راکد هم نگذاریم و آن را مصرف روزانه‏ى سیاسى خودمان هم نکنیم، بلکه باید این ذخیره را با دقت و مراقبتِ تمام حفظ کنیم و از سود این ذخیره و سرمایه‏ى ارزشمند، آینده‏ى کشور و تاریخ خودمان را بسازیم.

عزیزان من! کشور ما در مسیر رشد و پیشرفت افتاده است و از آن حالت خواب‏آلودگى و رخوتى که در طول ده‏ها سال بر او تحمیل شده بود، با انقلاب عظیم ما و نظام جمهورى اسلامى ما، بیرون آمده است. ما در کشورمان هم منابع طبیعى فراوان و هم منابع انسانى بسیار ارزشمندى داریم.

امروز هر حرکت علمى و تحقیقى که بخواهد در علوم مختلف در این کشور انجام بگیرد، استادان کار و محققان مى‏توانند ده‏ها، صدها، هزارها ذهن آماده را براى افتادن در این کار پیدا کنند. ما امروز در همین مسأله‏ى فناورى هسته‏اى - که مسأله‏ى روز ملت ما و مسأله‏ى روز دنیاست - با اینکه سابقه‏اى هم نداشتیم و از دیگران هم چیزى به وام نگرفتیم، توانسته‏ایم صدها جوان مؤمن و اندیشمند و کارآمد، با مغزهاى فعال و با سرپنجه‏هاى هنرمند و قدرتمند، گرد بیاوریم، تا بتوانند این بار سنگین را براى ملت ما بر دوش بگیرند و به پیش ببرند. و در همه‏ى بخش‏ها همین‏طور است. منابع طبیعى و منابع انسانى در کشور ما فراوان است. دولت‏هاى قبلى زمینه‏هاى زیادى را فراهم کردند، امروز هم بحمداللَّه دولتِ کار و تلاش و مجاهدت بر سر کار است و باید از زمینه‏هاى آماده‏شده‏ى قبلى حداکثر استفاده را بکنند؛ نقایص قبلى را باید جبران کنند و از هماهنگى و همدلى این ملت عظیم و قدرشناس حداکثر استفاده را بکند، تا کشور ما که در مسیر رشد و پیشرفت هست، باز هم جلو برود و گردنه‏هاى گوناگون را طى کند و خود را به قله‏ى زندگى - که حق ملت ایران است - نزدیک کند. اما آنچه براى بناى آینده‏ى ما لازم است:

اولاً، تقویت ایمان دینى است، که ستون اصلى کار است. بدون ایمان دینى - که دراین ملت داراى عمق هم هست - کارى پیش نمى‏رفت، بعد از این هم کارى پیش نمى‏رود. باید ایمان دینى تقویت شود.

دوم، عدالت، که بزرگترین نیاز انسان‏هاست. باید عدالت به عنوان یک پرچم برافراشته در دست مسؤولان قواى سه‏گانه و مسؤولان کشور باشد و به دنبال عدالت حرکت بکنند.

سوم، باید علم را - که مایه‏ى اقتدار ملى است - همه جدى بگیرند و دنبال کنند. کشورى که مردم آن از علم بى‏بهره باشند، هرگز به حقوق خود دست نخواهد یافت. نمى‏شود علم را از دیگران گدایى کرد. علم، درون‏جوش است؛ درون‏زاست. باید استعدادهاى یک ملت به کار بیفتد تا یک ملت به معناى حقیقى کلمه عالم بشود.

چهارم - علاوه‏ى بر اینها - آنچه که زمینه و بستر به کار گرفتن ایمان و عدالت و علم است، اتحاد ملى و آرامش در سطح کشور است. اگر در کشور آرامش نباشد، نه از علم مى‏شود بهره‏بردارى کرد، نه از ایمان، و نه مى‏شود عدالت را در جامعه مستقر کرد.

امروز دشمنان این ملت، بزرگترین جایزه را به کسى مى‏دهند که بتواند این پایه‏ها را متزلزل کند و با ایمان مردم بجنگد؛ ایمان به خدا، ایمان به مردم، ایمان به راه و ایمان به موفقیت را در دل‏هاى مردم تضعیف کند. امام داراى این چهار ایمان بود: ایمان به خدا، ایمان به مردم، ایمان به این راه و ایمان به موفقیت حتمىِ آخر کار. این ایمان‏ها در دل مردم، آنها را به حرکت، به اندیشیدن، به پیش رفتن، وادار مى‏کند. آن کسانى که ایمان به خدا، ایمان به مردم، ایمان به این راه، ایمان به موفقیت را در مردم تضعیف کنند، براى دشمن کار کرده‏اند. دشمن، بزرگترین جایزه را به این افراد مى‏دهد. همچنین آن کسانى که با حرکت علمى کشور مخالفند؛ آن کسانى که دانشگاه‏ها، مراکز تحقیقى، مرکز علمى را مى‏خواهند از علم و از تحقیق و پژوهش دور کنند، براى دشمن کار مى‏کنند. دشمن، بیشترین جایزه را حاضر است به این افراد بدهد. آن کسانى که علیه امنیت ملت کار مى‏کنند، وحدت ملى را مخدوش مى‏کنند، به عنوان حمایت از اقوام، مى‏خواهند وحدت ایرانى را - این اقوام، همه ایرانى‏اند؛ همه وفادار به ایرانند و همه خود را ایرانى مى‏دانند و به آن مفتخرند - متزلزل کنند، براى دشمن کار مى‏کنند.

وظیفه‏ى دستگاه‏هاى مسؤول است که دشمنان ملت را درست بشناسند؛ ایادى دشمن را در میان مردم بدانند؛ جهتگیرى‏هاى دشمنان را بشناسند و از حق ملت دفاع کنند؛ از امنیت ملت دفاع کنند؛ از دانش‏پژوهى و پیشرفت علمى در کشور دفاع کنند؛ این وظیفه‏ى دستگاه‏هاى مسؤول است.

نکته‏ى آخر: این شجره‏ى طیبه‏اى را که امام بزرگوار غرس کرد و خداى متعال برکت بخشید و شاخ و برگ آن را این‏چنین گسترده کرد، همه با هم باید حفظ کنیم؛ هم مسؤولان، هم آحاد مردم، هم نخبگان سیاسى، هم نخبگان علمى، هم اهل حوزه، هم اهل دانشگاه، هم کارگر و هم همه‏ى قشرهاى دیگر. این، وظیفه‏ى همه است؛ همه، انقلاب و کشور را باید از خود بدانند؛ همه، نظام جمهورى اسلامى را باید از خود بدانند؛ همه، امت جمهورى اسلامى‏اند. ما آن کسانى را غریبه مى‏دانیم؛ از این دایره خارج مى‏دانیم، که براى دشمن کار مى‏کنند. آن کسى که امام و راه امام و وصیت‏نامه‏ى امام را قبول دارد، او «خودى» است؛ آن کسى که استقلال ایران برایش داراى اهمیت است و به آن پایبند است، «خودى» است؛ آن کسى که عزت این ملت و پیشرفت علمى این ملت را دنبال مى‏کند، او «خودى» است. غریبه‏ها کسانى هستند که مشتاق سلطه‏ى امریکایند؛ آن‏ها کسانى هستند که در خانه، براى دزدِ کمین گرفته کار مى‏کنند و به نفع او اقدام مى‏کنند. غریبه آن کسى است که بلندگوى افکار و اهداف دشمنان این ملت است. آن کسى که سخن ملت را مى‏گوید، آن کسى که از زبان این ملت حرف مى‏زند، آن کسى که با دشمنان این ملت دشمنى مى‏کند، آن کسى که در راه مصالح این ملت در هر بخشى قدم برمى‏دارد، جزو سربازان جمهورى اسلامى است. آن کسانى که عمداً در قول و عمل، وحدت را مى‏شکنند و حرکت در جهت خواست دشمن مى‏کنند، اینها در مقابل جمهورى اسلامى صف‏آرایى مى‏کنند. البته «خودى»ها مراقب باشند؛ غفلت نکنند. گاهى دیده مى‏شود بعضى از «خودى»ها از سر غفلت و نادانى - گاهى هم به‏ندرت، بعضى ناجوانمردانه - تحت تأثیر کینه‏هاى شخصى، کارِ غریبه‏ها را مى‏کنند! این افراد باید به‏هوش باشند.

این ملت حرکت کرده است؛ این ملت قیام کرده است؛ این ملت بخش مهمى از این راه را پیش رفته است؛ این ملت اقتدار خود را به دشمنان خودش نشان داده است؛ این ملت همان ملتى است که بیست‏وهفت سال است همه‏ى دستگاه‏هاى استکبار جهانى علیه او کمر بسته‏اند، تصمیم گرفته‏اند، هم‏قسم شده‏اند و نتوانسته‏اند آن را شکست بدهند و به زانو دربیاورند.

این ملت شایسته‏ى آن است که انسان براى او مجاهدت کند؛ تلاش کند؛ کار کند. این کشور استعداد مجد و عظمت دارد؛ این کشور مى‏تواند به جایگاه تاریخى خود، که شعاع پراکندن به همه‏ى دنیاست، برسد. ما در این راه حرکت کرده‏ایم و این ملت راه‏هاى دشوارى را پیموده است و باز هم با تلاش مى‏تواند این راه را به پایان برساند. چند جمله درباره‏ى تبلیغات دشمنان عرض کنم:

این کولى‏بازى‏هاى تبلیغاتى که علیه ملت ایران و نظام جمهورى اسلامى در دنیا، عمدتاً امریکایى‏ها و رسانه‏هاى صهیونیستى و امپراطورى خبرى وابسته‏ى به صهیونیسم، به راه مى‏اندازند، روى چند نقطه دائم تأکید مى‏کنند و دائم یاوه‏گویى‏هاى خودشان را تکرار مى‏کنند، براى اینکه شاید بتوانند جوّ دنیا را علیه نظام جمهورى اسلامى و علیه ملت ایران تحریک کنند. آن چند نقطه: اول، این‏که علیه ایران اجماع جهانى است! دوم، این‏که ایران تهدید جهانى است! سوم، این‏که ایران در صدد

ساختن بمب و سلاح هسته‏اى است! چهارم، این‏که ایران ناقض حقوق بشر است! همه‏ى حرکت تبلیغاتى دشمن بر روى این چند جمله تکیه دارد و همین‏ها را با زبان‏هاى مختلف، با انواع ترفندها، در دنیا تکرار مى‏کنند. البته حقیقت براى ملت ما و براى بسیارى از هوشمندان عالم هم روشن است؛ اما من به طور مختصر جمله‏یى عرض مى‏کنم:

علیه ایران هیچ اجماعى وجود ندارد. این دروغِ امریکایى‏ها و چند متحد امریکا در دنیاست. در حرکت شجاعانه‏ى فناورى هسته‏اى در ایران، صد و شانزده کشور غیرمتعهد از ایران حمایت کردند؛ سازمان کنفرانس اسلامى از ایران حمایت کرده است؛ دولت‏هاى مستقل، همه از ایران حمایت مى‏کنند. آن کسانى هم که با فشار امریکا و زیر رودربایستى با امریکا گاهى واسطه مى‏شوند که حرف‏هاى آنها را براى ما تکرار کنند، خودشان آهسته به ما مى‏گویند این را امریکایى‏ها از ما خواسته‏اند؛ نظر خود ما این نیست! کشورهاى دنیا، کشورهایى که مى‏خواهند آینده‏ى خودشان را تأمین کنند، همه با انحصار فناورى هسته‏اى در چند کشور دنیا مخالفند. این که هیچ کشورى حق ندارد به فناورى هسته‏اى دست پیدا کند، یعنى تا بیست سال دیگر همه‏ى کشورهاى گوناگون دنیا باید براى تأمین انرژى خودشان دست گدایى به سمت چند کشور غربى و اروپایى دراز کنند و از آنها انرژى بطلبند، براى اینکه بتوانند زندگى خودشان را اداره کنند. چه کسى، کدام کشور، کدام ملت، کدام مسؤول صادق یک کشور حاضر است این را بپذیرد؟! امروز ملت ما در این راه گام جلو گذاشته است و پیشقدم شده است؛ شجاعانه در این راه ایستاده است. ملت‏هاى جهان هیچ‏گونه علیه این کار انگیزه‏اى ندارند، تا اجماعى داشته باشند؛ اجماع بین چند کشور انحصارطلبِ سیاسى است و اجماع اینها ارزشى ندارد. ملت‏ها و کشورهاى دنیا، همه در زبان و در دل، ملت ایران و حرکت نظام جمهورى اسلامى را در این راه تأیید مى‏کنند و آن را مى‏پسندند.

تبلیغات‏چى‏هاى امریکایى و صهیونیستى مى‏گویند ایران یک تهدید جهانى است! ایران براى هیچ کشورى تهدید نیست؛ همه هم مى‏دانند که واقعیت در مورد ایران این است. ما هیچ همسایه‏اى را تهدید نکرده‏ایم؛ ما با همه‏ى کشورهاى این منطقه روابط دوستانه و برادرانه داریم. روابط کشور ما و دولت‏هاى ما با کشورهاى اروپایى روابط سالم و خوبى است و در آینده که گاز در تأمین انرژى نقش بیشترى پیدا مى‏کند، این روابط با اروپا بهتر هم خواهد شد؛ چون آنها به گاز ما احتیاج دارند. روابط ما با دنیاى عرب، دوستانه و خوب است و مهم‏ترین مسأله‏ى ما در جامعه‏ى عربى، فلسطین است. ما در این مسأله آنچه را که آنها در دلشان هست، بر زبان مى‏آوریم و آن را با صراحت بیان مى‏کنیم. ما در قضیه‏ى فلسطین، یک موضع بسیار شفاف و روشنى داریم که ملت‏هاى عربى این موضع را با همه‏ى وجود دوست دارند و از اینکه ما آن را ابراز مى‏کنیم، احساس عزت مى‏کنند. همه‏ى مسؤولان کشورهاى عربى هم دلهایشان همین را مى‏خواهد؛ اگر چه بر اثر بعضى از ضرورت‏ها شاید نمى‏توانند به این صراحت که ما ابراز مى‏کنیم، بیان کنند. روابط ما با کشورهاى گوناگون این منطقه و آسیا و مناطق دیگرِ جهان، روابط دوستانه است. آنها حق ایران، نقش ایران، تأثیر ایران را مى‏دانند و براى آن اهمیت قائلند. روابط ما با روسیه هم روابط خوبى است. روس‏ها بخوبى مى‏دانند که اگر در ایران یک دولت طرفدار امریکا بر سر کار بود، چه به روز آنها مى‏آمد. ما منافع مشترکى با آنها داریم؛ در آسیاى میانه، در خاورمیانه و در خود این منطقه منافع مشترکى با آنها داریم. ما با دنیا مشکلى نداریم. ما هیچ تهدیدى براى دنیا نیستیم و این را همه‏ى دنیا مى‏دانند. امریکایى‏ها با کولى‏بازىِ تبلیغاتىِ خودشان مى‏خواهند مطلب را بر افکار عمومى دنیا مشتبه کنند. البته نتوانسته‏اند، باز هم نخواهند توانست.

مطلب بعدى آنها این است که ایران دنبال بمب هسته‏اى است! این، یک حرف نامربوط و غلط و دروغ محض است. ما بمب هسته‏یى لازم نداریم. ما هیچ آماج و هدفى نداریم که بتوانیم بمب هسته‏اى را در آن جا مصرف کنیم. ما به کارگیرى سلاح هسته‏اى را با احکام اسلامى مخالف مى‏دانیم؛ این را صریحاً بیان کرده‏ایم. ما تحمیل هزینه‏ى ساخت سلاح هسته‏اى و نگهدارى آن را بر ملت خودمان یک تحمیل بیجا و بى‏مورد مى‏دانیم. ساخت چنین سلاحى و نگهدارى آن، هزینه‏هاى زیادى دارد و ما به هیچ‏وجه جایز نمى‏دانیم که این هزینه بر مردم تحمیل شود؛ ما احتیاجى نداریم. ما داعیه‏ى تسلط بر دنیا، مثل امریکایى‏ها، نداریم که بخواهیم سلطه‏ى زور بر دنیا داشته باشیم و احتیاج به بمب هسته‏اى داشته باشیم؛ بمب هسته‏اى و قدرت انفجارى ما، ایمان ماست؛ و جوانان و مردم ما که در دشوارترین میدان‏ها با کمال قدرت و با همه‏ى ایمان ایستاده‏اند و باز هم خواهند ایستاد. پشت سر این تبلیغات دروغین و کمربسته‏ى این دروغ‏ها، دستگاه‏هاى سیاسى و تبلیغاتى امریکایى‏ها هستند و صهیونیست‏ها هم همراه آنها و در کنار آنها به امریکایى‏ها کمک مى‏کنند. آنچه که هست، مربوط به آنهاست. من به مسؤولان امریکایى، به این تیم و گروهى که امروز اداره‏ى امریکا را در دست گرفته‏اند و داعیه‏ى رهبرى دنیا را دارند، مى‏خواهم دو سه مطلب را بگویم. اى کاش بشنوند؛ اى کاش فکر کنند؛ اى کاش بفهمند! من به آنها مى‏گویم:

شما خودتان را با دولت ما مقایسه کنید؛ رئیس‏جمهورتان را با رئیس‏جمهور ما مقایسه کنید. دولت شما امروز در داخل امریکا منفورترینِ دولت‏ها در تاریخ ایالات متحده است؛ این را در نظرسنجى‏هاى خودشان به همه‏ى دنیا اعلام کرده‏اند. امروز دولتى که در امریکا بر سر کار است، در تاریخ ایالات متحده، از همه‏ى دولت‏ها از نظر مردم امریکا منفورتر است. شما این را مقایسه کنید با دولت ما، که امروز دولت ما یکى از محبوب‏ترین دولت‏ها بعد از مشروطه تا امروز است؛ در طول این صد سال.

رئیس‏جمهور شما - آقاى بوش - وارد هر جاى دنیا که مى‏شود، با تظاهرات مخالف مردم و با نفرت مردم مواجه مى‏شود؛ در اروپا این‏طور است، در آسیا این‏طور است، در آفریقا این‏طور است. در امریکاى لاتین، دولت‏ها با شعار مخالفت با امریکا سر کار مى‏آیند. امروز شما نگاه کنید: در پرو، در اکوادور، در ونزوئلا، در بسیارى از کشورهاى امریکاى لاتین، داوطلبان ریاست جمهورى شعار ضد امریکایى که مى‏دهند، مردم اینها را انتخاب مى‏کنند. منفور بودن از این بالاتر؟! مردم امریکا در مکالمات معمولىِ تلفنىِ خودشان از ناحیه‏ى دولت‏شان امنیت ندارند؛ یعنى به مردم خودشان آن‏قدر اطمینان ندارند که اجازه بدهند آنها آزادانه تلفن کنند؛ تلفن‏ها را به صورت قانونى - قانون گذرانده‏اند که تلفن‏ها را کنترل کنند! - کنترل مى‏کنند. این، وضع شماست.

شما وضع خودتان را با وضع ما در داخل کشور مقایسه کنید؛ با سفرهاى مسؤولان کشور ما مقایسه کنید؛ با سفر اندونزى رئیس‏جمهور ما و با سفرهاى رؤساى جمهورىِ قبلىِ ما به لبنان، سودان، پاکستان و به جاهاى دیگر مقایسه کنید و ببینید مردم در این کشورها چه شور و شوقى نسبت به رؤساى جمهور اسلامى ایران نشان مى‏دهند. چرا این‏ها را نمى‏فهمید؟! چرا اعتراف نمى‏کنید؟ شما در عراق به اعتراف خودتان سیصد میلیارد خرج کردید، تا بتوانید دولتى بر سر کار بیاورید که دست‏نشانده و مطیع امر شما باشد - ملت عراق با آنها لج کرد - و نتوانستید. (این سیصد میلیارد، اعتراف خودشان است؛ اما احتمالاً بیش از اینها خرج کرده‏اند.) در فلسطین همه‏ى تلاش خودتان را به کار بردید، تا دولت حماس بر سر کار نیاید؛ نتوانستید. ملت فلسطین على‏رغم شما، دولت حماس را انتخاب کردند. فشارهاى گوناگون از اطراف بر دولت فلسطین وارد کردید؛ ولى مردم فلسطین از لج شما همبستگى‏شان را با این دولت بیشتر کردند. در لبنان مأموران عالى‏رتبه‏ى وزارت خارجه‏ى امریکا به بیروت رفتند و چند ماه در آن‏جا ماندند، که شاید بتوانند لبنان را در پنجه‏ى خودشان بگیرند و مقاومت را در لبنان تضعیف کنند و یک لبنانِ دنباله‏رو اسرائیل به وجود بیاورند؛ نتوانستید. مردم لبنان با شما لج کردند. همه جاى دیگر هم همین‏طور است. چرا آقاى بوش اعتراف نمى‏کند که با رفتار خودش امریکا و ملت امریکا را در دنیا منفور کرده؛ چرا اعتراف نمى‏کنید که ضعیف شده‏اید؟ چرا اعتراف نمى‏کنید که تیغتان در دنیا کُند شده است؟ باز هم تهدید مى‏کنید.

پیام رئیس‏جمهور ما به رئیس‏جمهور امریکا را مقایسه کنید با پیام غیرمؤدبانه و سخیف امریکایى‏ها - این پیام چند روز قبل در دنیا منتشر شد - که خارج از عرف دیپلماتیک و لبریز از تکبر حماقت‏آمیز، پُر از تهدید و حرف‏هاى پوچ بود. شما اگر مى‏توانستید به جمهورى اسلامى آسیب بزنید، در این بیست‏وهفت سال یک دقیقه را هم تلف نمى‏کردید. وزیر خارجه‏ى اسبق امریکا صریحاً گفت من باید ریشه‏ى ملت ایران را بکَنم؛ او گور به گور شد؛ اما ملت ایران روزبه‏روز رشد بیشترى کرد.

شما از حقوق بشر حرف مى‏زنید! شما از مخالفت با تروریسم حرف مى‏زنید! دولتى که زندان گوانتانامو و زندان ابوغریب و جنایت‏هایى از قبیل جنایت حدیثه و جنایت اخیر کابل، ده‏ها و صدها، در پرونده‏اش هست، غلط مى‏کند راجع به حقوق بشر حرف بزند.

شما براى اینکه ایران را تهدید کنید، مى‏گویید ما قادریم کارى کنیم که حرکت انرژى در این منطقه تأمین شود؛ اشتباه مى‏کنید. دست از پا در مورد ایران خطا کنید، حتماً حرکت انرژى در این منطقه به خطر جدى خواهد افتاد؛ این را بدانید. و شما هرگز قادر نیستید امنیت انرژى را در این منطقه تأمین کنید.

ما شروع کننده‏ى جنگ نیستیم؛ ما با هیچ دولتى سر جنگ نداریم؛ ما آرمان بلندى داریم که همه‏ى نیروى خودمان را مى‏خواهیم صرف کنیم، تا به آن آرمان برسیم و آن، ساختن ایرانى است که خوشبختى مادى و معنوىِ این ملت را تأمین کند و بتواند الگویى باشد براى ملت‏هاى دیگر. (ملت‏هاى دیگر خودشان مى‏دانند؛ خودشان تلاش مى‏کنند.) ما مى‏خواهیم این کشور بزرگ و این ذخایر عظیم انسانى و طبیعى را - که خداى متعال به دست این ملت و به دست مسؤولان سپرده است - در جاى خود، به شکل صحیح خود، به کار بگیریم و این ملت را از زیر بار تحقیرى که در طول چند صد سال نسبت به او انجام گرفته، خارج کنیم. این ملت احساس عزت مى‏کند؛ احساس قدرت مى‏کند، حق هم دارد؛ این ملت، عزت دارد؛ قدرت دارد؛ منتها ما را عقب نگه داشته‏اند؛ هم دستگاه‏هاى استبداد و حکومت‏هاى دیکتاتورى فاسد و هم پشتیبانان خارجى خبیث و بدخواه و بددل آنها. امروز ملت ما، ملت آزادى است. ما مى‏خواهیم این راه را با قدرت، با چشم باز، با همبستگى ملى برویم و کارى به کسى نداریم؛ تهدیدى براى کسى نیستیم؛ اما به آرمان‏هاى خودمان پابندیم؛ به منافع ملى‏مان پایبندیم و آن کسى که منافع ما را تهدید کند، تیزى خشم این ملت را خواهد دید.

پروردگارا! آنچه گفتیم، آنچه شنیدیم، براى خودت و در راه خودت قرار بده؛ آن را از ما قبول کن؛ ما را در راه خودت ثابت‏قدم بدار؛ ما را از بندگان شایسته و صالح خود قرار بده؛ نیت‏هاى ما و دل‏هاى ما را پاک و خالص کن؛ امام عزیز ما را در میان اولیاء و بندگان صالح خودت رتبه‏اى ارجمند بده؛ شهداى عزیز ما را با شهداى صدر اسلام محشور کن؛ ملت‏هاى مسلمان را از سختى‏ها، بدبختى‏ها، ذلت‏ها نجات بده؛ ملت ایران را در راه پُربرکتى که در پیش گرفته است، روزبه‏روز بیشتر تأیید کن؛ قلب مقدس ولى‏عصر (ارواحنافداه) را از ما راضى و خشنود بگردان؛ مسؤولان خدمتگزار مردم را موفق و مؤید بدار؛ دشمنان این ملت را منکوب کن؛ شر آنها را به خودشان برگردان.

والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاتة


نظرات دیگران ( )

چهارشنبه 85/3/10 ساعت 10:32 عصر

چرا استراتژیک؟؟؟ نویسنده:صفار

بسم الله ارحمن الرحیم 

سلام

این دفعه میخواهم در مورد اینکه چرا عنوان وبلاگ خود را استراتراتژیست انتخاب کردم بنویسم که البته میتواند مقدمه ای در مورد مباحث استراتژیک نیز باشد.

مقدمه

اینکه بنده به مباحث استراتژیک علاقه مند شدم بر میگردد به آن زمانی که توسط یکی از اساتیدم با کتاب های استاد شهید مطهری آشنا شدم وهرچه بیشتر با مباحث کلامی آشنا شدم به ضرورت کلان نگری و برنامه ریزی های جامع بیشتر پی میبردم وباین ترتیب به  مباحث فلسفی علاقه پیداکردم اما در این مبحث استاد خوبی پیدا نکردم و در مواردی هم موقعیت زمانی و محل سکونت، شرکت در کلاس درس را از من سلب میکرد  تا اینکه در رشته مدیریت در دانشگاه ادامه تحصیل دادم و با مباحث ساختاری آشنا شدم و در سال سوم بود که با مباحث استراتژیک بطور جدی تماس پیدا کردم و از CD های بعضی از اساتید نیز استفاده زیادی بردم.

این را باید بگویم که شاید باورش سخت باشد! اینکه اینجانب فکر میکنم یکی از ویژگی های یک مسلمان شیعه دوازده امامی طرفدار ولایت فقیه داشتن طرز فکر استراتژیک وتحلیلی است؛ ان شاء الله در ادامه این بحث دلایل خود را خواهم آورد.

برای شروع، مطلبی از استاد شهید مطهری می آورم:

این مطلب در جلد دوم کتاب حماسه حسینی آمده است که حضرت استاد در ادامه بحث در مورد انگیزه حرکت امام حسین(ع) به مبحث امر به معروف و نهی از منکر اشاره میکنند و با دلایلی که ذکر میکنند این مورد را انگیزه اصلی قیام ابا عبدالله(ع) برمی شمرند و در باب امر به معروف ونهی از منکر اشاره دارند که اینطور نیست که هرفردی بتواند امر به معروف کند اول باید معروف را شناخت بعد امر به آن کرد. در صفحه 83 چنین آمده:

"و لهذا ائمه دین فرموده اند: جاهل بهتر است امر به معروف و نهی از منکر نکند. چرا؟ لَانه ما یفسده اکثر مما یصلحه. چون جاهل هنگامی که امر به معروف و نهی از منکر می کند می خواهد بهتر کند بدتر میکند. و چقدر در این زمینه مثال ها زیاد است." بعد در ادامه  در مورد عالم بدون عمل و جاهل، مطالبی را بازگو میکنند : "تو باید از آن کسانی باشی که نه تنها اوضاع زمان خودت را درک بکنی، بلکه باید آینده را هم بفهمی و درک بکنی. امیرالمومنین فرمود:و لا نتخوف قارعه حتی تحل بنا، مردم ما نادان شده اند بلایایی را که به رو می آورد تا رو نیاورده تشخیص نمیدهند،و پیشبینی ندارند.باید پیش بینی کنند. نه تنها به اوضاع خودشان آگاه باشند بلکه باید آنچنان جامعه شناس باشند که مصائبی را که در آینده می خواهد پیش بیاید تشخیص بدهند و بفهمند که در پبجاه سال بعد چنین خواهد شد."  

 

ادامه دارد.


نظرات دیگران ( )

چهارشنبه 85/3/3 ساعت 4:22 عصر

آقای کروبی آیا باور کنیم؟؟ نویسنده:صفار

سلام

بعد از مدتها می نویسم البته بنده در parsiblog بیشتر مینویسم اما از دستش!!! بگذریم.

در احوالات بعضی ها تعجب میکنم که چرا مشی اصولی ندارند زیاد توضیح نمی دهم و به نقل از حسین شریعتمداری مطلبی را می آورم:

 

جمعه گذشته -22/2/85- حضرت آیت الله جنتی در جایگاه خطیب جمعه تهران، ضمن تجلیل از نامه آقای دکتر احمدی نژاد به جرج بوش، این نامه را «الهام خداوند» دانسته و درباره آن گفت؛
«این نامه الهام خداوند است. خداوند به مردم و این مملکت عنایت دارد و ما باید قدر این عنایت را بدانیم. این حرکت در تاریخ سابقه نداشته و ادامه راه امام(ره) در این راستاست... به نظر من، باید این نامه را بچه ها همه بخوانند و در آینده نیز در کتاب های درسی قرار داده شود... همان طور که گفتم این نامه الهام است و خداوند لطف دارد و می خواهد قدرت این مملکت را زیاد کند و به این نحو الهام می کند.»
اظهارات آیت الله جنتی، آنجا که از نامه رئیس جمهور با عنوان «الهام الهی» یاد کرده بود انتقاداتی را از سوی هر دو طیف دوستداران رئیس جمهور و مخالفان دولت نهم در پی داشت. انتقادکنندگان، اگر چه از دو زاویه متفاوت به موضوع می نگریستند و در انتقاد خویش انگیزه یکسانی نداشتند ولی هر دو طیف، «نسبت الهام خدا» به نامه رئیس جمهور را اغراق آمیز و غلو دانسته و معتقد بودند آیت الله جنتی به عنوان یک عالم برجسته دینی و خطیب جمعه تهران نباید از این واژه که حاکی از خبر غیبی است استفاده می کردند. تا آنجا که یکی از منتقدان اصولگرا در پاسخ به سؤالی در این باره گفته بود «اطلاعات ماوراءالطبیعه من ضعیف است و نمی توانم درخصوص الهام خداوندی و... اظهارنظر کنم».
همسنگ دانستن نامه آقای احمدی نژاد به بوش، با نامه حضرت امام(ره) به گورباچف نیز از جمله موارد ضعیف تر این انتقادها به آیت الله جنتی بود و... و اما در این میان، نامه سرگشاده آقای کروبی خطاب به آقای جنتی و انتقاد و اعتراض ایشان به اظهارات خطیب جمعه تهران که روز چهارشنبه هفته گذشته به تیتر اول برخی از روزنامه های مدعی اصلاحات تبدیل شده بود، زاویه دیگری از این انتقادهای جسته و گریخته بود که اشاره به نکاتی درباره آن ضروری است.
1-نگارنده بر این باور است که نامه آقای احمدی نژاد به جرج بوش، چه به لحاظ متن بسیار دقیق و عالمانه آن و چه به لحاظ مقطع زمانی که برای ارسال آن انتخاب شده بود، یک ابتکار بزرگ و هوشمندانه بود و درباره ابعاد کم نظیر این نامه و بازتاب گسترده و سرنوشت ساز آن در میان همه ملت های مسلمان، دنیای محرومان و نخبگان و اندیشمندان جهان، طی یادداشت ها، گزارش های بسیار در کیهان و مصاحبه های مطبوعاتی و رادیو تلویزیونی گفتنی های فراوانی گفته و نوشته ایم ولی با این همه، انتساب این نامه به «الهام خداوند»، می تواند شبهه انگیز بوده و نوعی «اغراق» و «غلو» تلقی شود ضمن آن که برخی از مقایسه ها در اظهارات خطیب محترم و پاک اندیش جمعه تهران نیز خالی از خدشه نبوده است. اگر چه، «الهام» به معنای «وحی» نیست و بندگان خالص خدا از الهام الهی در امور تعیین کننده و سرنوشت ساز بی بهره نیستند ولی با عرض پوزش باید گفت؛ شایسته تر -مخصوصا از سوی یک عالم برجسته دینی نظیر آیت الله جنتی- آن بوده و هست که اندازه نگهدارند و زبان از اظهارنظر درباره امور غیبی- اگر هم به گونه ای از آن باخبرند که بعید نیست- بازدارند و برخی از مقایسه ها با امام راحل(ره) نیز به اعتقاد نگارنده، همین حکم را دارند.
نامه آقای احمدی نژاد به جرج بوش، ابعاد فراوان و گسترده ای برای تجلیل و تقدیر دارد و اثبات اهمیت و نقش ارزنده آن به توسل و تمسک به امور غیبی نیازی ندارد.
2- و اما، انتقاد جناب آقای کروبی اگر چه کاملاً بی اساس نیست ولی علی رغم شخصیت قابل احترامی که دارند، ابراز نگرانی ایشان برای مبانی انقلاب و خط مبارک حضرت امام(ره)، به آسانی قابل قبول نیست و به نظر می رسد نامه ایشان قبل از آن که برخاسته از اینگونه نگرانی ها و دغدغه های مقدس باشد، از مخالفت -بارها ابراز شده- جناب آقای کروبی با دولت نهم و پاره ای خرده حساب های تسویه نشده ایشان با آیت الله جنتی -به عنوان نماد شورای نگهبان- ریشه می گیرد. چرا که، جناب آقای کروبی طی 8سال گذشته نه فقط از کنار برخی اهانت های آشکار به ساحت مقدس حضرت امام(ره)، مبانی اسلام و انقلاب و ارزش های تعریف شده نظام اسلامی به آسانی عبور کرده اند، بلکه در مواردی با اهانت کنندگان و حرمت شکنان در یک صف سیاسی قرار گرفته و باعث تلقی حمایت از آنان شده اند! و...
3-باید از آقای کروبی عزیز پرسید؛ الف: آیا فراموش کرده اید که کسانی در مطبوعات مورد تائید و حمایت جنابعالی، با کمال صراحت و در اوج بی ادبی، شهادت امام حسین(ع) را نتیجه خشونت طلبی جد ایشان، حضرت رسول(ص) در صدراسلام دانسته و نتیجه گرفته بودند که اگر پیامبر اکرم(ص) دست به خشونت طلبی نمی زد، کسانی که پدرانشان در جنگ با رسول خدا(ص) کشته شده بودند، از فرزندش حسین بن علی(ع) انتقام نمی گرفتند! جناب آقای کروبی! در آن هنگام که فریاد اعتراض همه دلسوزان اسلام و انقلاب و پیروان راستین حضرت امام(ره) از این اهانت، به آسمان برخاسته بود، حضرتعالی به عنوان یک روحانی مدعی خط امام، عضو مجمع روحانیون مبارز و رئیس مجلس شورای اسلامی نه فقط کمترین اعتراضی نفرمودید، بلکه از جبهه ای دفاع می کردید که اهانت کنندگان نیز عضو آن بودند.
ب: آقای کروبی! به این جملات توجه فرمائید «تفکر شیعه موجب انحطاط مملکت ما و مانعی برای دموکراسی است»، «حکومت باید از حیث ایدئولوژی خنثی باشد»، «قوانین اسلامی متعلق به 14قرن پیش بوده و جوابگوی مشکلات جوامع در زمان حال نیست»، «فرهنگ شهادت طلبی، باعث ترویج خشونت می شود»، «پس از گذشت 20سال، عدم کارآیی حکومت دینی بر همگان روشن گردیده است»، «انقلاب اسلامی ایران شبیه استبداد قجری است» و...
جناب آقای کروبی! آنچه به آن اشاره شد فقط مشتی از خروارها و اندکی از بسیارهاست که در مطبوعات مورد حمایت حضرتعالی و جناح متبوعتان آمده بود. راستی؛ چرا هیچکدام از این اراجیف و اهانت های آشکار به اسلام، انقلاب و ساحت مقدس پیامبر اکرم(ص)، ائمه اطهار(ع) و امام راحل(ره)، دل جنابعالی را به درد نیاورد. و نه فقط کمترین اعتراضی از جانب شما را در پی نداشت، بلکه با سکوت خود -بی آنکه بخواهید- از این همه خیانت آشکار حمایت نیز فرمودید.
4-جناب آقای کروبی، حتما به خاطر دارید که یکی از افراد حاضر در جبهه سیاسی شما -آنطور که خود ادعا می کرد و هیچکدام از شما نیز ادعای او را نفی نکردید- با کمال وقاحت گفته بود، «راه امام را باید به موزه تاریخ سپرد»! آیا در مقابل این اهانت آشکار که دل همه دوستداران امام راحل(ره) را به درد آورد و فریاد اعتراض آنان را بلند کرد، کمترین واکنشی نشان دادید؟... می دانید که کمترین اعتراضی نفرمودید... اگر در گوشه ای از مواضع فراوان خویش نمونه ای از اعتراض به اینگونه پلشتی ها سراغ دارید، بفرمائید بسم الله.
5-جناب آقای کروبی!... راه اندازی تلویزیون «صبا» و دعوت از افرادی که، اعتراض سرکار خانم کروبی را نیز در پی داشت، پیروی از خط امام بود؟ انتقاد از دولت نزد سفیر آلمان چطور؟ سکوت در قبال بدگویی های شیخ ساده لوح نسبت به حضرت امام(ره) در مصاحبه با رسانه های بیگانه و... چگونه با خط امام(ره) سازگاری دارد؟ آیا حضرتعالی در مقابل ترویج سکولاریسم از سوی دوستان هم حزبی و نزدیک خود کمترین اعتراضی داشتید؟ مگر جدایی دین از سیاست در تناقض آشکار با انقلاب اسلامی و مبانی دیدگاه مبارک حضرت امام (ره) نیست؟ چرا احساس نگرانی جنابعالی در آن هنگام برانگیخته نشد؟!
6- و بالاخره، اگرچه بخش هایی از اظهارات آیت الله جنتی در نماز جمعه تهران می توانست به گونه ای باشد که از آن تلقی «غلو» و «اغراق» نشود ولی این کم توجهی با درنظر گرفتن شخصیت آیت الله جنتی به عنوان یک عالم دینی که همه عمر در خدمت اسلام و انقلاب و فدایی امام راحل (ره) بوده و هست چگونه با اهانت های آشکار و توطئه های بی پرده افراد و گروه هایی که اشاره رفت قابل مقایسه است، مخصوصا آن که هویت ضد انقلابی و سوابق سیاه بسیاری از آنها بر کسی- و از جمله آقای کروبی- پوشیده نیست، بنابراین وقتی جناب آقای کروبی به عنوان یک روحانی، عضو مجمع روحانیون، عضو موثر و برجسته جبهه دوم خرداد و مدعی اصلاحات و رئیس مجلس شورای اسلامی در مقابل تمامی آن زشتی ها و پلشتی های آشکار علیه اسلام و انقلاب و امام که در جبهه سیاسی مورد تائید ایشان صورت پذیرفته بود، سکوت کرده اند بدیهی است که هیچکس ابراز نگرانی ایشان از «سهوالبیان» خطیب جمعه تهران را باور نکرده و جدی نمی گیرد و آن را به حساب دیگری غیر از دغدغه خط امام (ره) می نویسد.
این نوشته درپی آن نیست جناب کروبی را مدافع همه آن اهانت ها و پرده دری ها که اشاره رفت معرفی کند ولی کم توجهی- یا دستکم غفلت- ایشان در آن هنگام غیرقابل توجیه است و بر همان اساس، ابراز نگرانی اخیر ایشان، باورکردنی نیست


نظرات دیگران ( )

سه شنبه 85/2/26 ساعت 12:7 عصر

در باب حجاب نویسنده:صفار

می خواهم از جنبه ای دیگر به مسئله حجاب بپردازم، البته این مطلب را اول بار در مقاله ای از دکتر علی مطهری مطالعه کردم.

در فرهنگ غرب که آزادی به معنای لیبرال آن حاکم است و قید و بند های اخلاقی و دینی درآن  رعایت نمی شود، نوع ارتباط بین افراد و ارتباط بین دختر و پسر نیز از فرهنگ غالب لیبرالیستی تبعیت می کند و در ازای هر تحریکی فرد می تواند نیاز برانگیخته خود را جواب دهد (البته در خود غرب نیز مشکلات زیادی در این مسئله دارند) اما در جامعه ما اکنون این رابطه به هم ریخته است به دین صورت که در جامعه به سبک جوامع غربی تحریک انجام می گیرد اما مانند آنها جوابی به این تحریک داده نمی شود و اتفاقی که اینجا می افتد اینست که فرد تحریک شده اما جوابی برای خود نمی یابد و این مسئله بصورت یک عقده در فرد بوروز می کند و باعث بوروز ناهنجاری های رفتاری ، فردی و اجتماعی می گردد و حتی فرد را سرخورده و ناراحت می گرداند که این موضوع در صورت شیوع، نسل جوانی که باید مظهر شادابی و فعالیت باشد را به افرادی بی عار تبدیل می کند که ضرر آن برای جامعه بسیار زیاد است. شکل دیگر آن نیز اینست که این تحریک به پاسخی غیر از راه شرع منجر شود که فرد را دچار انحرافات زیادی می کند.

حرف در این باره زیاد دارم اما بطور خلاصه عرض می کنم که در نظام ما ارتباط بین دختر و پسر و نوع پوشش آنها باید مبتنی بر قواعد اسلامی باشد و نیازهای گوناگون قشر جوان من جمله نیاز های جنسی را در قالب روش های دینی اسلامی جواب دهیم.

اما در بیان حکایت سیاست های فرهنگی کشور که جای تفکر استراتژیک و دید بلند مدت است فقط این مطلب را می نویسم که اصلا چنین سیستمی در کشور ما از اول انقلاب وجود نداشته، شاید بعدا به آن بیشتر پرداختم .

 

 

در یادداشت های بعدی به مسائل استراتژیک می پردازم(ان شاء الله)


نظرات دیگران ( )

دوشنبه 85/1/28 ساعت 10:4 صبح

چرا فیلترینگ؟ نویسنده:صفار

یا هو

وقتی خبر مربوط به فیلترینگ در گروه هشت را خواندم شگفت زده شدم چرا که کشورهایی که خود مروج فساد و فحشا در اینترنت هستند و با انواع وسایل رسانه ای  مردم را به سطحی نگری می کشانند اقدام به تصویب طرحی برای مقابله با سایت های مستحجن وضد اخلاقی و... کنند. این اقدام می رساند که موضوع فحشا و منکرات یک معضل جهانی است که کانون خانواده و جامعه را تهدید می‌کند در جای دیگر خواندم که چین برای تقویت کانون خانواده سایت های غیر اخلاقی را فیلتر می‌کند. حال در کشور ما که یک کشور مسلمان هستیم و تمام مسولین با عنوان اسلام به روی کار آمده اند هنوز در مورد مسدود کردن سایت های ضد اخلاقی و سایت های فحاش به موازین مردم هنوز کار جدی انجام نداده اند!!!!

   ضمنا در مقابل کسانی که دم از آزادی بیان و برخورد عقلانی میزنند که ما هم دقیقا با این جماعت هم رای هستیم باید گفت که کجای عالم به فساد و فحشا جواب می‌دهند!!

و اصلا برای کسیکه به مستحجنات می‌پردازد میشود استدال عقلی آورد که این کار مضر است و یا کسیکه در مخالفت خود فقط به فحاشی میپردازد چه استدلالی میتوان آورد.بنده اصلا طرفدار جامعه تک صدایی نیستم اما در همه عقلانیت را اصل مسلم میشمارم.

   در آخر میگویم برای اینکه مانند دیگر مسایل مواظب باشیم از غرب عقب نمانیم هر چه زودتر به داد فیلترینگ در ایران برسیم.      


نظرات دیگران ( )

چهارشنبه 85/1/23 ساعت 1:46 عصر

اندر حکایت مذاکره با ایالات متحده نویسنده:صفار

یا هو

   اندر حکایت مذاکره با ایالات متحده .

 سوال اینست که ایران به دنبال مذاکره با آمریکاست یا ایالات متحده احتیاج به ارتباط با ایران دارد؟یا اینکه این یک حرکت در راستای دیپلماسی دو کشور است؟

   آمریکا با سیاست میلیتاریستی خود در سال های اخیر درسطح  بین الملل در انزوا قرار گرفته و مخصوصا سیاست های خاورمیانه ای آمریکا (نقشه راه ، که بعدا در این مورد بیشتر می نویسم) با استواری مردم فلسطین در برابر جنایات اسرائیل و وجود کشوری مانند ایران در منطقه که با قدرت در حال پیشرفت و تولید علم است با شکست مواجه شده است حال در این فضا آمریکا برای اینکه موازنه قدرت در منطقه را به نفع خود تغییر دهد بنا به گفته خود کارشناسان آمریکایی احتیاج به مذاکره با ایران دارد ضمن اینکه با این کار برای خود مشروعیت نیز درست میکند.  به نظر میرسد آنها با طرح مسئله مذاکره هدف استراتژیکی را دنبال میکنند اما در خوشبینانه ترین حالت نهیتا ما مثلا بتوانیم موضوع امنیت عراقی که خود آنها بر خلاف تمام قوائد بین المللی اشغال کرده اند را حل کنیم که در این مورد هم با نوجه به حضور پررنگ نیروهای  اسرائیل در عراق و تحریک قومیت های مختلف و اقدامات گوناگون آنها پای گروه ثالثی هم به میان آید.

  در آخر: شاید مسائلی وجود دارد که  نمی دانیم.

 

 


نظرات دیگران ( )

دوشنبه 85/1/21 ساعت 1:35 عصر

یا الله نویسنده:صفار

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

  از این به بعد می خواهم بنویسم اما تایپم خیلی ضعیف است

  اگر بشه در مورد مسایل مختلف از دید کلان و استراتژیک(!!!!!)

  به نظرهایتان خیلی احترام میگذارم.

                                               فعلا.

  


نظرات دیگران ( )

 

Copyright © 2004-2005 kheybar.ir