بسم الله الرحمن الرحیم
سال روز ارتحال ابر مرد زمانه خمینی کبیر(ره) را تسلیت عرض میکنم.
در نبود امام راحلمان و با وجود رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای کمبودی احساس نمی کنیم.روز ارتحال امام وقتی به سخنان ایشان گوش می دادم با تمام وجود برای داشتن چنین رهبری احساس غرور قوت و افتخار کردم.برای اینکه از تاثیر وزیبایی کلام کاسته نشود عین بیانات ایشان را از سایت www.leader.ir می آورم:
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
الحمدللَّه رب العالمین و الصّلاة و السّلام على سیّدنا و نبیّنا ابىالقاسم المصطفى محمّد و على اله الأطیبین الأطهرین المنتجبین سیّما بقیةاللَّه فى الأرضین.
قالاللَّه الحکیم فى کتابه: «بسماللَّه الرّحمن الرّحیم. الم تر کیف ضرب اللَّه مثلا کلمة طیبة کشجرة طیبة اصلها ثابت و فرعها فى السّماء. تؤتى اکلها کل حین بأذن ربها و یضرب اللَّه الامثال للناس لعلّهم یتذکّرون».
هفده سال از غروب این خورشید فروزان، از افق دید ما، گذشت؛ هفده سال از آن شب و روز اندوهبار - که ملت ایران را در ماتم فرو برد - گذشت. امام عزیز ما از چشم ما ناپدید شد؛ جسم او از میان ما رفت؛ ولیکن حقیقت امام، فکر امام، روح امام، درس امام و مکتب امام در میان ملت ما و در میان امت اسلامى باقى ماند. این شجرهى طیبه - همچنانى که در این آیهى شریفه تلاوت شد - شاخ و برگ بر سرتاسر فضاى زندگى امت اسلامى گسترانید؛ روزبهروز ریشهدارتر شد؛ روزبهروز مستحکمتر شد. این کلمهى طیبه و شجرهى طیبهى «جمهورى اسلامى» است که محصول آن، بیدارى در دنیاى اسلام و مجد و عظمت و پیشرفت در کشور ما و میان مردم ما بود. ملت ما از این شجرهى طیبه، میوههاى شیرینى را چید که براى یک ملت، این ثمرات شیرین، حیاتى است.
نکتهى اول این است که ما ملتى گمنام و دنبالهرو سیاست قدرتهاى بیگانه بودیم؛ ملتى منفعل در مقابل تصمیمگیرى دولتهاى متنفذ بودیم؛ یک روز امریکا، قبل از آن انگلیس، یک روز روس؛ اما این شجرهى طیبه ما را به یکى از اثرگذارترین ملتهاى عالم و اثرگذارترین کشور و ملت در این منطقه تبدیل کرد. این، اعتراف دشمنان ماست. ما ملتى بودیم خودباخته و به نیروهاى درونى خودمان ناآشنا و بىاعتقاد، و به زرق و برق بیگانگان چشم دوخته و فریفته؛ ولى این شجره طیبه ما را به ملتى با ابتکار، با اعتماد به نفس، با حرفهاى نو و تازه در زمینههاى گوناگون تبدیل کرد. ثمرات شیرین این شجرهى طیبه، امروز هزاران محقق و پژوهشگر، هزاران عالم و دانشمند، هزاران مغز متفکر و سرانگشت کارآمد در انواع و اقسام عرصهها و صحنههاست؛ چه در علوم انسانى، چه در علوم تجربى، چه در مسائل اجتماعى، چه در سیاست و چه در دین. امروز ما کشورى هستیم با جمعیت غالباً جوان، پُرانگیزه، باایمان و داراى همهى شرایط پیشرفت.
ثمرات این شجرهى طیبه در همه جاى دنیاى اسلام هم قابل مشاهده است؛ مسلمانان جهان بیدار شدهاند و هویت اسلامى خودشان را بازیافتهاند؛ آنها از مسلمانى خودشان احساس عزت کردهاند. در کشورهاى اسلامى، جوانان، دانشگاهیان، روشنفکران و نخبگان، دلشان مجذوب هدفهاى اسلامى است و براى آن ارزش قائلند؛ براى آن تلاش مىکنند. در دنیاى اسلام، ملتهایى از برکت این شجرهى طیبه، هویت حقیقى و هویت ملى و اسلامى خودشان را بازیافتهاند و با اینکه در طول سالیان متمادى در پنجهى قدرت ابرقدرتها بودهاند، احساس قدرت کردهاند. امروز فلسطین یک نمونه است، عراق یک نمونه است، شمال آفریقا نمونههاى متعدى دارد، لبنان یک نمونه است. آرمان، اسلام و استقلال در میان این ملتهاست و آنها امیدوارانه و پُرانگیزه تلاش مىکنند. اینها ثمرات همان شجرهى طیبهاى است که این مرد بزرگ، این عبد صالح، با قیام خود و با خصوصیات منحصربهفرد خود توانست غرس کند.
نکتهى دوم این است که عامل اصلى پیشرفت امام بزرگوار ما و موفقیت او این است که به یک اصل قرآنى، به یک حقیقت قرآنى، با همهى وجود، با همهى دل، ایمان آورد و با همهى توان در راه آن تلاش و کار کرد. آن اصل قرآنى همان چیزى است که در این آیهى شریفهى «ان تنصروااللَّه ینصرکم و یثبت اقدامکم» و در آیات متعدد دیگر از آن یاد شده و بر آن تأکید شده است: اگر خدا را نصرت کنید، خدا هم شما را نصرت خواهد کرد؛ اگر در راه خدا قدمى بردارید، خداوند متعال هم شما را دهها و صدها قدم جلو خواهد برد. این، اصل قرآنى و یک حقیقت است؛ یک قانونى الهى است. نصرت خدا به معناى نصرت دین اوست. دین خدا، فقط طهارت و نجاست نیست، فقط اعمال ظاهرى دینى نیست؛ دین خدا یعنى برنامهى سعادت بشر در دنیا و آخرت. این برنامه همانطور که ضامن رشد و اعتلاى معنوى جوامع بشرى است، ضامن زنده کردن استعدادهاى فکرى و رشد دادن به شخصیت و توانایىهاى آنها هم هست. دین خدا همچنانى که به معنویت نظر دارد، به زندگى دنیایى انسان هم نظر دارد و براى خوشبختى انسان برنامه دارد. امیرالمؤمنین (علیهالصّلاةوالسّلام) در نهجالبلاغه، هدف از بعثت نبى مکرم اسلام را اینگونه معین مىکند: «لیثیروا لهم دفائن العقول»؛ تا گنجینههاى خرد را در درون مردم استخراج کند و به فعلیت برساند. در زیارت اربعین سیدالشهداء (علیهالسّلام) هم مىخوانیم: «لیستنقذ عباده من الجهالة و حیرة الضلالة»؛ قیام حسینى براى این است که ابرهاى جهل و غفلت را از افق زندگى انسانها برطرف کند و آنها را عالم کند؛ آنها را به هدایت حقیقى برساند. نصرت خداى متعال در واقع معنایش این است که در جهت احیاى سنتهاى الهى قدم برداریم؛ در طبیعت و جامعه اثر بگذاریم؛ در بیدار کردن فطرتها اثر بگذاریم؛ براى نجات انسان از مجموعهى عوامل بدبختى و تیرهروزى تلاش کنیم. این، نصرت ماست براى دین خدا. امام براى نجات و رهایى کشور و ملت خود، این حقیقت قرآنى را به کار گرفت و خدا را نصرت کرد؛ قیام و اقدام کرد. خداى متعال هم او را نصرت کرد و به حرکت او برکت بخشید؛ به یک قدم او صد قدم پاسخ گفت. ما نصرتى را که خودمان دربارهى دین خدا مىکنیم - نسبت این را - با نصرتى که خدا مىکند، اگر بخواهیم بسنجیم، از نسبت یک به صد و یک به هزار هم بیشتر است. ما یک قدم برمىداریم؛ اما خداوند متعال نصرتش را وقتى شامل حال ما مىکند، در حقیقت صد و هزار قدم ما را به جلو مىبرد. بنابراین، فاصلهى بین نصرت ما و نصرت خدا، بسیار زیاد است.
براى نجات یک کشور، میلیونها عامل و فعل و انفعال لازم است: عوامل طبیعى، عوامل انسانى، عوامل بینالمللى، عوامل سیاسى و اقتصادى. مجموعهى این عوامل باید به کار بیفتد تا یک ملتى بتواند در زندگى خودش تحول ایجاد کند. این عوامل، دست ما انسانها نیست و با ارادهى ما ارتباط مستقیمى ندارد؛ اما ما وقتى که «قیام للَّه» مىکنیم، خداى متعال با یک حرکت ما هزاران و میلیونها حرکت و فعل و انفعال را در فضاى زندگى اجتماعى به وجود مىآورد و تحول ایجاد مىشود؛ عیناً مثل طبیعت. شما یک نهال کوچک را در خاک فرو مىکنید - از شما فقط همین کار است. این، کار کمى است - اما این نهال با میلیونها فعل و انفعال در خاک و در خودِ بافت گیاهى، در فضا و هوا به یک درخت بزرگ تبدیل مىشود؛ شاخ و برگ مىدهد؛ میوه مىدهد و نسبت به آن وضعیت اول، صدها و هزارها برابر تغییر پیدا مىکند. کار شما در مقابل آن همه فعل و انفعالات هیچ است؛ اما اگر شما همان کار کوچک را که نشاندن این نهال در زمین است، انجام ندهید، این همه فعل و انفعالات انجام نمىگیرد. امام «قیام للَّه» کرد و خودش با همهى وجود وارد میدان شد. با فریاد خود، با تلاش خود، با قبول زحمات، ملت را پاى کار آورد. با این حرکت و با این عزم راسخ، خداوند متعال آن میلیونها عامل و فعل و انفعال را بر این حرکت مترتب کرد و آنچه اتفاق افتاد، به یک معجزه شبیه بود؛ یعنى تشکیل نظامِ مبتنى بر اسلام در یک نقطهى حساس؛ به خاطر این حرکت امام، که البته آماج دشمنى و کینهى همهى صاحبان زور و زر در سرتاسر عالم است؛ اما بر خلاف نظر آنها، این حقیقت تحقق پیدا کرد.
نکتهى سوم این است که یک واقعیت شگفتآورى در انقلاب ما وجود دارد که این انقلاب را یک حالت استثنایى مىبخشد و آن این است که در قوانین علوم اجتماعى دربارهى انقلابها، مىگویند انقلابها همچنانى که یک فرازى دارند، اوجى دارند، یک فرودى هم دارند؛ مثل سنگى که شما پرتاپ مىکنید؛ تا وقتى که قدرت بازوى شما پشت سر این سنگ است، برخلاف جهت جاذبهى زمین حرکت مىکند؛ اما وقتى این قدرت از جاذبهى زمین کمتر شد، این سنگ به سمت جاذبهى طبیعى زمین برمىگردد. آن قوانین مىگویند تا وقتى شور و انگیزهى انقلابى در مردم هست، انقلابها به سمت جلو حرکت مىکنند، اوج مىگیرند، بعد هم بتدریج این شور و هیجان و این عاملِ حرکت به پیش، کم مىشود و در مواردى تبدیل به ضد خود مىشود؛ انقلابها سقوط مىکنند و برمىگردند پایین. انقلابهاى بزرگ دنیا که در تاریخ دویست سال اخیر ما اینها را مىشناسیم، بنا بر همین تحلیل، همه با آن نظریه قابل انطباق هستند؛ اما انقلاب اسلامى از این تحلیل جامعهشناختى بکلى مستثناست. در انقلاب اسلامى پادزهرِ فرود انقلاب در خود این انقلاب گذاشته شده است. بارها عرض کردهایم که تجسم انقلاب در «جمهورى اسلامى» و در «قانون اساسى جمهورى اسلامى» است. نویسندگان قانون اساسى که از نظر امام و مکتب امام درس گرفته بودند، در خود این قانون عامل تداومبخشِ انقلاب را گذاشتهاند: پایبندى به مقررات اسلامى و مشروعیت بخشیدن به قانون، مشروط بر این که بر طبق اسلام باشد؛ و مسألهى رهبرى.
من چند سال قبل در مقایسهى بین نظام جمهورى اسلامى و نظام شوروى سابق - که امریکایىها و غربىها توانستند نظام شوروى را مضمحل کنند و طمع بسته بودند که همان جریان را نسبت به انقلاب اسلامى انجام بدهند - گفتم که تفاوتهاى این دو نظام، تفاوتهایى است که نمىتواند محکومِ یک قانون باشند. در نظام جمهورى اسلامى، اساس حرکت بر پایبندى به مبانى است. آن چیزى که به عنوان مبدأ مشروعیت این نظام محسوب مىشود، یعنى ولایت الهى که منتقل مىشود به فقیه، مشروط است به پایبندى بر احکام الهى. آن کسى که در رتبهى رهبرى نشسته است، اگر نسبت به آرمانهاى اسلامى، نسبت به قوانین اسلامى از لحاظ نظرى یا عملى، بىقید شود، از مشروعیت مىافتد و دیگر اطاعت او بر کسى واجب نیست، بلکه جایز نیست. این، در خود قانون اساسى، یعنى در خود سند اصلى انقلاب، ثبت شده است. بنابراین، شما اگر امروز به امواج دشمنى و کینهورزىِ دشمنان انقلاب اسلامى نگاه کنید، مىبینید که مهمترین آماج دشمنى آنها با همین دو سه اصلى است که مربوط به این عامل تضمینکننده و نگهدارندهى انقلاب است. لذا این انقلاب شکستخوردنى نیست؛ این انقلاب فرود آمدنى نیست؛ این انقلاب از سیر و حرکت خود باز نمىایستد؛ چون جامعهى ما یک جامعهى مؤمن و دینى است و دین و ایمان اسلامى در اعماق دل مردم، از همهى قشرها، نفوذ دارد؛ مردم به معناى حقیقى کلمه به دین معتقدند. بنابراین، آن چیزى که جزو ارزشهاى دینى باشد، براى مردم معتبر است و حراست از آن که در قانون آمده است، از نظر مردم یک وظیفه است. الان شما مشاهده مىکنید که شانزده سال بعد از رحلت امام و بیستوشش سال بعد از پیروزى انقلاب اسلامى، دولتى بر سر کار مىآید که شعار اصلىِ آن، پیروى از آرمانهاى اسلام و انقلاب و عدالت است و مردم هم رأى و دل و خواست و جهت حرکتشان همین است. هر چند دشمنان، مخالفان و کینهورزان بینالمللىِ این ملت و این انقلاب و نظام جمهورى اسلامى دربارهى این ملت جور دیگرى فکر مىکنند؛ اما ما مردم خودمان را مىشناسیم و این مردم حقیقت خودشان، دل خودشان، جهتگیرى خودشان را که همان جهتگیرى عمیق اسلامى است، در انتخابهاى خود و در حرکت و شعارهاى خود بهروشنى نشان مىدهند.
نکتهى چهارم این است که سرمایهاى که امام براى کشور و ملت ما ذخیره کرده است، یک سرمایهى تاریخى و حیاتى است. این سرمایه و ذخیرهى ارزشمند، استقلال سیاسىِ ماست؛ خودباورى ملى ماست؛ خودباورى فرهنگى ماست؛ ایمان عمیق مردم ماست؛ شجاعت ملت و مسؤولان ما در مقابل تهدیدهاى دشمن و فریب نخوردن در برابر تمجیدها و تطمیعهاى اوست؛ اینها درسهایى است که امام عزیز ما در طول ده سال با نفس گرم خود، با روش خود، با ممشاى خود، به ملت ما درس داد و فضاى کشور ما پُر است از این درس ارزشمند. ما باید این ذخیره را نابود نکنیم؛ ما باید این ذخیره را نفروشیم؛ ما باید این ذخیره و سرمایهى ارزشمند را راکد هم نگذاریم و آن را مصرف روزانهى سیاسى خودمان هم نکنیم، بلکه باید این ذخیره را با دقت و مراقبتِ تمام حفظ کنیم و از سود این ذخیره و سرمایهى ارزشمند، آیندهى کشور و تاریخ خودمان را بسازیم.
عزیزان من! کشور ما در مسیر رشد و پیشرفت افتاده است و از آن حالت خوابآلودگى و رخوتى که در طول دهها سال بر او تحمیل شده بود، با انقلاب عظیم ما و نظام جمهورى اسلامى ما، بیرون آمده است. ما در کشورمان هم منابع طبیعى فراوان و هم منابع انسانى بسیار ارزشمندى داریم.
امروز هر حرکت علمى و تحقیقى که بخواهد در علوم مختلف در این کشور انجام بگیرد، استادان کار و محققان مىتوانند دهها، صدها، هزارها ذهن آماده را براى افتادن در این کار پیدا کنند. ما امروز در همین مسألهى فناورى هستهاى - که مسألهى روز ملت ما و مسألهى روز دنیاست - با اینکه سابقهاى هم نداشتیم و از دیگران هم چیزى به وام نگرفتیم، توانستهایم صدها جوان مؤمن و اندیشمند و کارآمد، با مغزهاى فعال و با سرپنجههاى هنرمند و قدرتمند، گرد بیاوریم، تا بتوانند این بار سنگین را براى ملت ما بر دوش بگیرند و به پیش ببرند. و در همهى بخشها همینطور است. منابع طبیعى و منابع انسانى در کشور ما فراوان است. دولتهاى قبلى زمینههاى زیادى را فراهم کردند، امروز هم بحمداللَّه دولتِ کار و تلاش و مجاهدت بر سر کار است و باید از زمینههاى آمادهشدهى قبلى حداکثر استفاده را بکنند؛ نقایص قبلى را باید جبران کنند و از هماهنگى و همدلى این ملت عظیم و قدرشناس حداکثر استفاده را بکند، تا کشور ما که در مسیر رشد و پیشرفت هست، باز هم جلو برود و گردنههاى گوناگون را طى کند و خود را به قلهى زندگى - که حق ملت ایران است - نزدیک کند. اما آنچه براى بناى آیندهى ما لازم است:
اولاً، تقویت ایمان دینى است، که ستون اصلى کار است. بدون ایمان دینى - که دراین ملت داراى عمق هم هست - کارى پیش نمىرفت، بعد از این هم کارى پیش نمىرود. باید ایمان دینى تقویت شود.
دوم، عدالت، که بزرگترین نیاز انسانهاست. باید عدالت به عنوان یک پرچم برافراشته در دست مسؤولان قواى سهگانه و مسؤولان کشور باشد و به دنبال عدالت حرکت بکنند.
سوم، باید علم را - که مایهى اقتدار ملى است - همه جدى بگیرند و دنبال کنند. کشورى که مردم آن از علم بىبهره باشند، هرگز به حقوق خود دست نخواهد یافت. نمىشود علم را از دیگران گدایى کرد. علم، درونجوش است؛ درونزاست. باید استعدادهاى یک ملت به کار بیفتد تا یک ملت به معناى حقیقى کلمه عالم بشود.
چهارم - علاوهى بر اینها - آنچه که زمینه و بستر به کار گرفتن ایمان و عدالت و علم است، اتحاد ملى و آرامش در سطح کشور است. اگر در کشور آرامش نباشد، نه از علم مىشود بهرهبردارى کرد، نه از ایمان، و نه مىشود عدالت را در جامعه مستقر کرد.
امروز دشمنان این ملت، بزرگترین جایزه را به کسى مىدهند که بتواند این پایهها را متزلزل کند و با ایمان مردم بجنگد؛ ایمان به خدا، ایمان به مردم، ایمان به راه و ایمان به موفقیت را در دلهاى مردم تضعیف کند. امام داراى این چهار ایمان بود: ایمان به خدا، ایمان به مردم، ایمان به این راه و ایمان به موفقیت حتمىِ آخر کار. این ایمانها در دل مردم، آنها را به حرکت، به اندیشیدن، به پیش رفتن، وادار مىکند. آن کسانى که ایمان به خدا، ایمان به مردم، ایمان به این راه، ایمان به موفقیت را در مردم تضعیف کنند، براى دشمن کار کردهاند. دشمن، بزرگترین جایزه را به این افراد مىدهد. همچنین آن کسانى که با حرکت علمى کشور مخالفند؛ آن کسانى که دانشگاهها، مراکز تحقیقى، مرکز علمى را مىخواهند از علم و از تحقیق و پژوهش دور کنند، براى دشمن کار مىکنند. دشمن، بیشترین جایزه را حاضر است به این افراد بدهد. آن کسانى که علیه امنیت ملت کار مىکنند، وحدت ملى را مخدوش مىکنند، به عنوان حمایت از اقوام، مىخواهند وحدت ایرانى را - این اقوام، همه ایرانىاند؛ همه وفادار به ایرانند و همه خود را ایرانى مىدانند و به آن مفتخرند - متزلزل کنند، براى دشمن کار مىکنند.
وظیفهى دستگاههاى مسؤول است که دشمنان ملت را درست بشناسند؛ ایادى دشمن را در میان مردم بدانند؛ جهتگیرىهاى دشمنان را بشناسند و از حق ملت دفاع کنند؛ از امنیت ملت دفاع کنند؛ از دانشپژوهى و پیشرفت علمى در کشور دفاع کنند؛ این وظیفهى دستگاههاى مسؤول است.
نکتهى آخر: این شجرهى طیبهاى را که امام بزرگوار غرس کرد و خداى متعال برکت بخشید و شاخ و برگ آن را اینچنین گسترده کرد، همه با هم باید حفظ کنیم؛ هم مسؤولان، هم آحاد مردم، هم نخبگان سیاسى، هم نخبگان علمى، هم اهل حوزه، هم اهل دانشگاه، هم کارگر و هم همهى قشرهاى دیگر. این، وظیفهى همه است؛ همه، انقلاب و کشور را باید از خود بدانند؛ همه، نظام جمهورى اسلامى را باید از خود بدانند؛ همه، امت جمهورى اسلامىاند. ما آن کسانى را غریبه مىدانیم؛ از این دایره خارج مىدانیم، که براى دشمن کار مىکنند. آن کسى که امام و راه امام و وصیتنامهى امام را قبول دارد، او «خودى» است؛ آن کسى که استقلال ایران برایش داراى اهمیت است و به آن پایبند است، «خودى» است؛ آن کسى که عزت این ملت و پیشرفت علمى این ملت را دنبال مىکند، او «خودى» است. غریبهها کسانى هستند که مشتاق سلطهى امریکایند؛ آنها کسانى هستند که در خانه، براى دزدِ کمین گرفته کار مىکنند و به نفع او اقدام مىکنند. غریبه آن کسى است که بلندگوى افکار و اهداف دشمنان این ملت است. آن کسى که سخن ملت را مىگوید، آن کسى که از زبان این ملت حرف مىزند، آن کسى که با دشمنان این ملت دشمنى مىکند، آن کسى که در راه مصالح این ملت در هر بخشى قدم برمىدارد، جزو سربازان جمهورى اسلامى است. آن کسانى که عمداً در قول و عمل، وحدت را مىشکنند و حرکت در جهت خواست دشمن مىکنند، اینها در مقابل جمهورى اسلامى صفآرایى مىکنند. البته «خودى»ها مراقب باشند؛ غفلت نکنند. گاهى دیده مىشود بعضى از «خودى»ها از سر غفلت و نادانى - گاهى هم بهندرت، بعضى ناجوانمردانه - تحت تأثیر کینههاى شخصى، کارِ غریبهها را مىکنند! این افراد باید بههوش باشند.
این ملت حرکت کرده است؛ این ملت قیام کرده است؛ این ملت بخش مهمى از این راه را پیش رفته است؛ این ملت اقتدار خود را به دشمنان خودش نشان داده است؛ این ملت همان ملتى است که بیستوهفت سال است همهى دستگاههاى استکبار جهانى علیه او کمر بستهاند، تصمیم گرفتهاند، همقسم شدهاند و نتوانستهاند آن را شکست بدهند و به زانو دربیاورند.
این ملت شایستهى آن است که انسان براى او مجاهدت کند؛ تلاش کند؛ کار کند. این کشور استعداد مجد و عظمت دارد؛ این کشور مىتواند به جایگاه تاریخى خود، که شعاع پراکندن به همهى دنیاست، برسد. ما در این راه حرکت کردهایم و این ملت راههاى دشوارى را پیموده است و باز هم با تلاش مىتواند این راه را به پایان برساند. چند جمله دربارهى تبلیغات دشمنان عرض کنم:
این کولىبازىهاى تبلیغاتى که علیه ملت ایران و نظام جمهورى اسلامى در دنیا، عمدتاً امریکایىها و رسانههاى صهیونیستى و امپراطورى خبرى وابستهى به صهیونیسم، به راه مىاندازند، روى چند نقطه دائم تأکید مىکنند و دائم یاوهگویىهاى خودشان را تکرار مىکنند، براى اینکه شاید بتوانند جوّ دنیا را علیه نظام جمهورى اسلامى و علیه ملت ایران تحریک کنند. آن چند نقطه: اول، اینکه علیه ایران اجماع جهانى است! دوم، اینکه ایران تهدید جهانى است! سوم، اینکه ایران در صدد
ساختن بمب و سلاح هستهاى است! چهارم، اینکه ایران ناقض حقوق بشر است! همهى حرکت تبلیغاتى دشمن بر روى این چند جمله تکیه دارد و همینها را با زبانهاى مختلف، با انواع ترفندها، در دنیا تکرار مىکنند. البته حقیقت براى ملت ما و براى بسیارى از هوشمندان عالم هم روشن است؛ اما من به طور مختصر جملهیى عرض مىکنم:
علیه ایران هیچ اجماعى وجود ندارد. این دروغِ امریکایىها و چند متحد امریکا در دنیاست. در حرکت شجاعانهى فناورى هستهاى در ایران، صد و شانزده کشور غیرمتعهد از ایران حمایت کردند؛ سازمان کنفرانس اسلامى از ایران حمایت کرده است؛ دولتهاى مستقل، همه از ایران حمایت مىکنند. آن کسانى هم که با فشار امریکا و زیر رودربایستى با امریکا گاهى واسطه مىشوند که حرفهاى آنها را براى ما تکرار کنند، خودشان آهسته به ما مىگویند این را امریکایىها از ما خواستهاند؛ نظر خود ما این نیست! کشورهاى دنیا، کشورهایى که مىخواهند آیندهى خودشان را تأمین کنند، همه با انحصار فناورى هستهاى در چند کشور دنیا مخالفند. این که هیچ کشورى حق ندارد به فناورى هستهاى دست پیدا کند، یعنى تا بیست سال دیگر همهى کشورهاى گوناگون دنیا باید براى تأمین انرژى خودشان دست گدایى به سمت چند کشور غربى و اروپایى دراز کنند و از آنها انرژى بطلبند، براى اینکه بتوانند زندگى خودشان را اداره کنند. چه کسى، کدام کشور، کدام ملت، کدام مسؤول صادق یک کشور حاضر است این را بپذیرد؟! امروز ملت ما در این راه گام جلو گذاشته است و پیشقدم شده است؛ شجاعانه در این راه ایستاده است. ملتهاى جهان هیچگونه علیه این کار انگیزهاى ندارند، تا اجماعى داشته باشند؛ اجماع بین چند کشور انحصارطلبِ سیاسى است و اجماع اینها ارزشى ندارد. ملتها و کشورهاى دنیا، همه در زبان و در دل، ملت ایران و حرکت نظام جمهورى اسلامى را در این راه تأیید مىکنند و آن را مىپسندند.
تبلیغاتچىهاى امریکایى و صهیونیستى مىگویند ایران یک تهدید جهانى است! ایران براى هیچ کشورى تهدید نیست؛ همه هم مىدانند که واقعیت در مورد ایران این است. ما هیچ همسایهاى را تهدید نکردهایم؛ ما با همهى کشورهاى این منطقه روابط دوستانه و برادرانه داریم. روابط کشور ما و دولتهاى ما با کشورهاى اروپایى روابط سالم و خوبى است و در آینده که گاز در تأمین انرژى نقش بیشترى پیدا مىکند، این روابط با اروپا بهتر هم خواهد شد؛ چون آنها به گاز ما احتیاج دارند. روابط ما با دنیاى عرب، دوستانه و خوب است و مهمترین مسألهى ما در جامعهى عربى، فلسطین است. ما در این مسأله آنچه را که آنها در دلشان هست، بر زبان مىآوریم و آن را با صراحت بیان مىکنیم. ما در قضیهى فلسطین، یک موضع بسیار شفاف و روشنى داریم که ملتهاى عربى این موضع را با همهى وجود دوست دارند و از اینکه ما آن را ابراز مىکنیم، احساس عزت مىکنند. همهى مسؤولان کشورهاى عربى هم دلهایشان همین را مىخواهد؛ اگر چه بر اثر بعضى از ضرورتها شاید نمىتوانند به این صراحت که ما ابراز مىکنیم، بیان کنند. روابط ما با کشورهاى گوناگون این منطقه و آسیا و مناطق دیگرِ جهان، روابط دوستانه است. آنها حق ایران، نقش ایران، تأثیر ایران را مىدانند و براى آن اهمیت قائلند. روابط ما با روسیه هم روابط خوبى است. روسها بخوبى مىدانند که اگر در ایران یک دولت طرفدار امریکا بر سر کار بود، چه به روز آنها مىآمد. ما منافع مشترکى با آنها داریم؛ در آسیاى میانه، در خاورمیانه و در خود این منطقه منافع مشترکى با آنها داریم. ما با دنیا مشکلى نداریم. ما هیچ تهدیدى براى دنیا نیستیم و این را همهى دنیا مىدانند. امریکایىها با کولىبازىِ تبلیغاتىِ خودشان مىخواهند مطلب را بر افکار عمومى دنیا مشتبه کنند. البته نتوانستهاند، باز هم نخواهند توانست.
مطلب بعدى آنها این است که ایران دنبال بمب هستهاى است! این، یک حرف نامربوط و غلط و دروغ محض است. ما بمب هستهیى لازم نداریم. ما هیچ آماج و هدفى نداریم که بتوانیم بمب هستهاى را در آن جا مصرف کنیم. ما به کارگیرى سلاح هستهاى را با احکام اسلامى مخالف مىدانیم؛ این را صریحاً بیان کردهایم. ما تحمیل هزینهى ساخت سلاح هستهاى و نگهدارى آن را بر ملت خودمان یک تحمیل بیجا و بىمورد مىدانیم. ساخت چنین سلاحى و نگهدارى آن، هزینههاى زیادى دارد و ما به هیچوجه جایز نمىدانیم که این هزینه بر مردم تحمیل شود؛ ما احتیاجى نداریم. ما داعیهى تسلط بر دنیا، مثل امریکایىها، نداریم که بخواهیم سلطهى زور بر دنیا داشته باشیم و احتیاج به بمب هستهاى داشته باشیم؛ بمب هستهاى و قدرت انفجارى ما، ایمان ماست؛ و جوانان و مردم ما که در دشوارترین میدانها با کمال قدرت و با همهى ایمان ایستادهاند و باز هم خواهند ایستاد. پشت سر این تبلیغات دروغین و کمربستهى این دروغها، دستگاههاى سیاسى و تبلیغاتى امریکایىها هستند و صهیونیستها هم همراه آنها و در کنار آنها به امریکایىها کمک مىکنند. آنچه که هست، مربوط به آنهاست. من به مسؤولان امریکایى، به این تیم و گروهى که امروز ادارهى امریکا را در دست گرفتهاند و داعیهى رهبرى دنیا را دارند، مىخواهم دو سه مطلب را بگویم. اى کاش بشنوند؛ اى کاش فکر کنند؛ اى کاش بفهمند! من به آنها مىگویم:
شما خودتان را با دولت ما مقایسه کنید؛ رئیسجمهورتان را با رئیسجمهور ما مقایسه کنید. دولت شما امروز در داخل امریکا منفورترینِ دولتها در تاریخ ایالات متحده است؛ این را در نظرسنجىهاى خودشان به همهى دنیا اعلام کردهاند. امروز دولتى که در امریکا بر سر کار است، در تاریخ ایالات متحده، از همهى دولتها از نظر مردم امریکا منفورتر است. شما این را مقایسه کنید با دولت ما، که امروز دولت ما یکى از محبوبترین دولتها بعد از مشروطه تا امروز است؛ در طول این صد سال.
رئیسجمهور شما - آقاى بوش - وارد هر جاى دنیا که مىشود، با تظاهرات مخالف مردم و با نفرت مردم مواجه مىشود؛ در اروپا اینطور است، در آسیا اینطور است، در آفریقا اینطور است. در امریکاى لاتین، دولتها با شعار مخالفت با امریکا سر کار مىآیند. امروز شما نگاه کنید: در پرو، در اکوادور، در ونزوئلا، در بسیارى از کشورهاى امریکاى لاتین، داوطلبان ریاست جمهورى شعار ضد امریکایى که مىدهند، مردم اینها را انتخاب مىکنند. منفور بودن از این بالاتر؟! مردم امریکا در مکالمات معمولىِ تلفنىِ خودشان از ناحیهى دولتشان امنیت ندارند؛ یعنى به مردم خودشان آنقدر اطمینان ندارند که اجازه بدهند آنها آزادانه تلفن کنند؛ تلفنها را به صورت قانونى - قانون گذراندهاند که تلفنها را کنترل کنند! - کنترل مىکنند. این، وضع شماست.
شما وضع خودتان را با وضع ما در داخل کشور مقایسه کنید؛ با سفرهاى مسؤولان کشور ما مقایسه کنید؛ با سفر اندونزى رئیسجمهور ما و با سفرهاى رؤساى جمهورىِ قبلىِ ما به لبنان، سودان، پاکستان و به جاهاى دیگر مقایسه کنید و ببینید مردم در این کشورها چه شور و شوقى نسبت به رؤساى جمهور اسلامى ایران نشان مىدهند. چرا اینها را نمىفهمید؟! چرا اعتراف نمىکنید؟ شما در عراق به اعتراف خودتان سیصد میلیارد خرج کردید، تا بتوانید دولتى بر سر کار بیاورید که دستنشانده و مطیع امر شما باشد - ملت عراق با آنها لج کرد - و نتوانستید. (این سیصد میلیارد، اعتراف خودشان است؛ اما احتمالاً بیش از اینها خرج کردهاند.) در فلسطین همهى تلاش خودتان را به کار بردید، تا دولت حماس بر سر کار نیاید؛ نتوانستید. ملت فلسطین علىرغم شما، دولت حماس را انتخاب کردند. فشارهاى گوناگون از اطراف بر دولت فلسطین وارد کردید؛ ولى مردم فلسطین از لج شما همبستگىشان را با این دولت بیشتر کردند. در لبنان مأموران عالىرتبهى وزارت خارجهى امریکا به بیروت رفتند و چند ماه در آنجا ماندند، که شاید بتوانند لبنان را در پنجهى خودشان بگیرند و مقاومت را در لبنان تضعیف کنند و یک لبنانِ دنبالهرو اسرائیل به وجود بیاورند؛ نتوانستید. مردم لبنان با شما لج کردند. همه جاى دیگر هم همینطور است. چرا آقاى بوش اعتراف نمىکند که با رفتار خودش امریکا و ملت امریکا را در دنیا منفور کرده؛ چرا اعتراف نمىکنید که ضعیف شدهاید؟ چرا اعتراف نمىکنید که تیغتان در دنیا کُند شده است؟ باز هم تهدید مىکنید.
پیام رئیسجمهور ما به رئیسجمهور امریکا را مقایسه کنید با پیام غیرمؤدبانه و سخیف امریکایىها - این پیام چند روز قبل در دنیا منتشر شد - که خارج از عرف دیپلماتیک و لبریز از تکبر حماقتآمیز، پُر از تهدید و حرفهاى پوچ بود. شما اگر مىتوانستید به جمهورى اسلامى آسیب بزنید، در این بیستوهفت سال یک دقیقه را هم تلف نمىکردید. وزیر خارجهى اسبق امریکا صریحاً گفت من باید ریشهى ملت ایران را بکَنم؛ او گور به گور شد؛ اما ملت ایران روزبهروز رشد بیشترى کرد.
شما از حقوق بشر حرف مىزنید! شما از مخالفت با تروریسم حرف مىزنید! دولتى که زندان گوانتانامو و زندان ابوغریب و جنایتهایى از قبیل جنایت حدیثه و جنایت اخیر کابل، دهها و صدها، در پروندهاش هست، غلط مىکند راجع به حقوق بشر حرف بزند.
شما براى اینکه ایران را تهدید کنید، مىگویید ما قادریم کارى کنیم که حرکت انرژى در این منطقه تأمین شود؛ اشتباه مىکنید. دست از پا در مورد ایران خطا کنید، حتماً حرکت انرژى در این منطقه به خطر جدى خواهد افتاد؛ این را بدانید. و شما هرگز قادر نیستید امنیت انرژى را در این منطقه تأمین کنید.
ما شروع کنندهى جنگ نیستیم؛ ما با هیچ دولتى سر جنگ نداریم؛ ما آرمان بلندى داریم که همهى نیروى خودمان را مىخواهیم صرف کنیم، تا به آن آرمان برسیم و آن، ساختن ایرانى است که خوشبختى مادى و معنوىِ این ملت را تأمین کند و بتواند الگویى باشد براى ملتهاى دیگر. (ملتهاى دیگر خودشان مىدانند؛ خودشان تلاش مىکنند.) ما مىخواهیم این کشور بزرگ و این ذخایر عظیم انسانى و طبیعى را - که خداى متعال به دست این ملت و به دست مسؤولان سپرده است - در جاى خود، به شکل صحیح خود، به کار بگیریم و این ملت را از زیر بار تحقیرى که در طول چند صد سال نسبت به او انجام گرفته، خارج کنیم. این ملت احساس عزت مىکند؛ احساس قدرت مىکند، حق هم دارد؛ این ملت، عزت دارد؛ قدرت دارد؛ منتها ما را عقب نگه داشتهاند؛ هم دستگاههاى استبداد و حکومتهاى دیکتاتورى فاسد و هم پشتیبانان خارجى خبیث و بدخواه و بددل آنها. امروز ملت ما، ملت آزادى است. ما مىخواهیم این راه را با قدرت، با چشم باز، با همبستگى ملى برویم و کارى به کسى نداریم؛ تهدیدى براى کسى نیستیم؛ اما به آرمانهاى خودمان پابندیم؛ به منافع ملىمان پایبندیم و آن کسى که منافع ما را تهدید کند، تیزى خشم این ملت را خواهد دید.
پروردگارا! آنچه گفتیم، آنچه شنیدیم، براى خودت و در راه خودت قرار بده؛ آن را از ما قبول کن؛ ما را در راه خودت ثابتقدم بدار؛ ما را از بندگان شایسته و صالح خود قرار بده؛ نیتهاى ما و دلهاى ما را پاک و خالص کن؛ امام عزیز ما را در میان اولیاء و بندگان صالح خودت رتبهاى ارجمند بده؛ شهداى عزیز ما را با شهداى صدر اسلام محشور کن؛ ملتهاى مسلمان را از سختىها، بدبختىها، ذلتها نجات بده؛ ملت ایران را در راه پُربرکتى که در پیش گرفته است، روزبهروز بیشتر تأیید کن؛ قلب مقدس ولىعصر (ارواحنافداه) را از ما راضى و خشنود بگردان؛ مسؤولان خدمتگزار مردم را موفق و مؤید بدار؛ دشمنان این ملت را منکوب کن؛ شر آنها را به خودشان برگردان.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاتة